قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

گذران عمر

کم کم دارم وسایلم رو جمع میکنم.  چیزی به خداحافظی از خونه خاطره ها نمونده.  اولین خونه زندگی مشترکمون. لباس های نوزادی نویان رو جمع و جور میکردم که تو خاطراتم غرق شدم. پارسال این وقت ها، تو فکر باز کردن و شستن لباس ها و بستن ساک بیمارستانش بودم و الان همون لباس ها که روز اول کمی هم بهش بزرگ بود، دیگه تنش نمیره!  و چقدر زود تقویم ورق میخوره و ورق میخوره!!! 

نظرات 6 + ارسال نظر
marzi یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 15:28 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلاااام عزیز من.
به سلامتی برید تو خونه جدید. الهی خونه جدیدتون مثل این خونه قبلی براتون خوش یمن باشه. توش چند تا خواهر و برادر واسه نویان بیری ان شاالله.

ممنون گلم

آوا یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 03:28 http://ava-life.blogsky.com

به سلامتی...انشاالله تو خونه‌جدید با دل خوش گل پسر و بزرگ کنی
چیدمانت تکمیل شد عکس بذاریا

مرسی، یه درصد فکر کن نسیم عکس نذاره خخخخ

زاهارا یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 00:34

سلام مامان عزیز خسته نباشی منم که لباسهاشوجمع میکنم کلی بالباسها وقت میگذرونم بعدجمشون میکنم انگارقشنگترین خاطرات زندگیمو باهاش تجربه کردم. ماشاالله به پسری ازطرف من ببوسش

دقیقااااا

آبگینه شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 13:42

خونه جدید بزرگتره و نویان جون راحت تر میتونه بازی کنه
آخی لباسای نوزادیش

فافا شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 12:46

انشاله وسایلت روبه خوشی جمع کنی وخونه جدیدپرروزی وبرکت باشه براتون
لباسای نویان رویادگاری نگهداربراش

ممنون عزیزم اونایی که نو مونده بود رو برداشتم

الهه جمعه 15 مرداد 1395 ساعت 19:34 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی اره اجی عمر خیلی زود میگذره اجی ان شاءالله که تو خونه جدید کلی اتفاق های خوب برات بیفته و همیشه شاد و سلامت باشی اجی

ممنون گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد