قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

سندروم دهه سی


(ابرماه بر فراز کوه پرآو کرمانشاه، 25 آبان 1395، عکس از محمد فیض آقایی)

نمیدونم اصلاً کس دیگه ای هم مثل من هست یا نه! به نظر خودم دچار یه وسواس بیمارگونه در برابر نویان شدم! نمیدونم چرا همیشه نگرانم! نگران بیماری!نگران دندون!  نگران نشستن!  نگران راه رفتن! نگران حرف زدن    و جدیدا هم "اوتیسم "!!!!

نمیدونم تاثیر تبلیغات و هشدارهای تلویزیونیه یا همین وسواس بیمارگونه من، که چند وقتیه نت رو دنبال نشانه های اوتیسم زیر و رو  و اشک رو مهمون چشم و دلواپسی رو روونه قلبم کردم!  حرف نزدن نویان قلبم رو به درد میاره و مدام میگم نکنه... 

نویان "نه " رو فقط به منظور و " ما ما " رو با تقریب خوبی به منظور میگه و با بقیه همسن هاش که مقایسه میکنم ( میدونم که نباید مقایسه کرد و هر بچه ای یه مدله، ولی دست خودم نیست،  فکرم میره) تو حرف زدن خیلی عقبه!  از خواهرم خواستم با دوستش که گفتار درمانه صحبت کنه،  اونم گفت دوستش گفته "نه " کلمه سختیه!  و وقتی اینو میگه جای نگرانی نداره! فعلا هم فرصت زیاد داره!  ولی انگار دل ناآرام من جز با حرف زدن نویان،  آروم نمیشه و نویان هم حسابی برای مامانش ناز میکنه!  از اون روز، مامان باهاش کلی کار میکنه.  الان بهش میگیم دستت کو؟! دستش رو بالا میبره و میگه "daaaa" و وقتی میگیم پاهات کو؟!  شست پاشو میگیره، لباشو جمع میکنه و با قدرت میگه "با". ولی باید التماسش کنیم تا بگه! انگار اونم میدونه که من چقدر نگرانم! دردت به جون مامان دیوونت!  

وقتی با تعدادی از دوستام مطرح کردم که بچه هایی همسن داریم،  دیدم یکی دیگه هم مثل منه!!!!تازه پسرش حسابی هم حرف میزنه!  اون نشونه های دیگه ای از اوتیسم رو روی پسر بیچارش میذاره! نمیدونم اثر دیربچه دارشدنه،  یا سنمونه و یا وابستگی زیاد به بچه ها!  ولی هرچی هست خیلی آزار دهنده است! هم خودمون رو آزار میدیم و هم این طفل های معصوم رو! گاهی فکر میکنم اگه بیشتر از یه بچه داشتم، با این وسواسی که گرفتم، حتما روانه تیمارستان میشدم! نمیدونم باید چی کار کنم که یه کم از حساسیت هام کم بشه.  اصلا منشا این همه دلواپسی چیه؟!  ریشه این وحشت درونی کجاست؟! و برای درمانش چه باید کرد ؟! نمیدونم! نمیدونم چرا این نگرانی ها دست از سرم برنمیداره! خدایا بیماری و مشکل رو از این فرشته های زمینی دور کن. خدایا به دل نگران مادرها رحم کن.




پانوشت 1: 25 آبان 1395 دندون هشتم نویان هم جوونه زد.  حالا چهارتا دندون بالا داره چهارتا پایین.  مبارکت باشه عمر مامان.  میدونم که درگیر دندون های جدیده. خواب و خوراکش یه کم بهم ریخته و مدام دستش تو دهنشه و گاهی هم بیتابی میکنه. امیدوارم درد این دندونا به زودی تموم بشه.

پانوشت 2: وروجکه وروجک! چندباری دستش رو لای کشو کابینت گذاشته بود و دید که من با چه اضطرابی سریع میپریدم و انگشتش رو بیرون میاوردم و میبوسیدم! چند باریه میبینم الکی انگشتش رو میذاره کنار کشو کابینت و "ایه ایه " میکنه! میرم میبینم دستش لای کشو نیست!!!! قربونت بره مامان که اینقدر تو بلایی!!!

پانوشت 3:دیروز جمعه 28 آبان 1395 بود و طبق معمول جمعه ها، نهار خونه مامان بودیم. خواهرم شبنم کار داشت و میخواست زودتر بره! و از اونجایی که هرکی لباس ددر بپوشه نویان ولکنش نیست، نویان رو با خودش برد و یه ساعتی نویان تنهایی مهمون خاله شبنم و عمو سعید بود و حسابی با عمو سعید بازی کرد و آتیش سوزوند. از سنتور زدن بگیر تا سوار عمو سعید شدن و تو کتابخونش رفتن! اینقدر شیطونی کرد تا بیهوش شد!





عشق مامان امروز 14 ماهگی رو تموم کرد و وارد 15 ماهگی شد.  14 ماهگیت مبارک امید زندگی... 

نظرات 12 + ارسال نظر

سلام نسیم جان عزیز دلم
خدا پسرتونو حفظ کنه ماشاالله جیگری برای خودش خدا حفظش کنه
نسیم جان ختم قرآن کامل شده و ان شاالله ماه مبارک رمضان ختم قرآن میزارم البته همه چیز بستگی به نظرسنجی داره
ممکن تو نظرسنجی شرکت کنی ؟امروز گذاشتم کسی هنوز شرکت نکرده میدونی نسیم جان من هدفم رفاه دوستان برای شرکت که پیش نیاد کسی بگه میخواستم شرکت کنم اما درگیر کار و روزمره م دوست ندارم کسی ناراحت شه که وای چرا نمیتونم چون نسیم جان ختم قرآن به تنهایی با این وضع و اوضاع کار و درگیرژ مردم کمتر کسی میتونه به معنویات برسه نمونش خودم ختم قرآن برای یه نفر برداشتم هنوز کامل نکردم جز سوم هستم
چقدر حرف زدم ببخشید
مانا و برقرار باشید

حوا دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:25

سلام
عزیزم اول که قدمهاش استوار و مبارکش باشه راه رفتن
و دوم اینکه مامان دلواپس ... نگران نباش ... گل پسرت سالم سالمه
منم یه مدت فکر اوتیسم افتاده بود به جونم و دلواپسی ولم نمیکرد...
ولی اوتیسم نشانه هایی داره که از شش ماهگی به بعد مشخصه و در 1.5 سالگی خودش رو نشون میده...
بی توجهی ... نگاه نکردن توی چشمهای بقیه ووووو
که خودت بهتر میدونی حتماً
اینا همه عوارض سن بالا بچه دار شدن و تبلیغات زیادی رسانه هاست که انسانها رو وسواس کرده توی همه چیز
گاهی فکر میکنم ندونستن یه چیزهایی خیلی بهتره و آرامشمون رو به هم نمیریزه

باهات موافقم. منم خیلی وقت ها فکر میکنم که کاش ندونم! ظاهرا همه یه دوره درگیری فکری داشتن خدا همه بچه ها رو حفظ کنه

آبگینه دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 10:18 http://abginehman.blogfa.com

بچه دار شدن تو سن بالا و حتی تک فرزند اینا همش بنظره من علت اینهمه کنکاشه و دلنگرانیه. (اینارو میگم چون شرایطه خودم بدتر از تو است)
خواهرزاده من خیلی خیلی دیر حرف زد طوری که دیگه واسش تخم کفتر هم میگرفتن ولی الان خواهرم بعضی وقتا اونقد از کارا و حرف زدنش خسته میشه که میگه فقط چند دقیقه ساکت باش
نسیم جان اینقد نگران نباش. شرایط بچه های اوتیسم خاصه. اونا با جهان اطرافشون ارتباط برقرار نمیکنن و مدام با خودشون بازی میکنن. اما نویان جون ماشاالله این همه شیطونه و به قوله خودت سواری هم میگیره. شاد باش و از این لحظات لذت ببر که چشم به هم بزنی پسرت شاده دامادی شده و رفته

راست میگی عزیزم منم به این دلایلی که گفتی دقت کردم و به نظرم میتونن دلیل نگرانی هام باشن. خیلی خوب میدونم که این روزا سریعتر از تصورم تموم میشن و افسوسش برام میمونه و به همین دلیل خیلی سعی میکنم ازشون لذت ببرم. ولی مادره دیگه! همیشه نگرانه اولاده! تازه میفهمم چقدر مامانمو اذیت کردم

غریبانه دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 09:27

وااااا...این چه افکاریه اخه داری .....بعضی از پسرا خیلی دیرتر حرف میزنند ...کلا پسرا از دخترا دیرتر به حرف میان ...ببین تخم بلدر چین ...گوشت بلدر چین خیلی خوبه ...یکی از فامیلامون میگفت واسه بچه که حرف زدن بلد نیست خوبه ...حالا از گوگل بپرس ببین چی میگه

در هفته 3 تا تخم بلدرچین بهش میدم نه به خاطر حرف زدنش، کلا خیلی خاصیت داره

غریبانه دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 08:17

السلام علی الحسین.....وعلی علی ابن الحسین.....
وعلی اولاد الحسین.....وعلی اصحاب الحسین
عذاداری هاتون قبول
عاقبت تون بخیر
حاجات دلتون روا

ممنون عزیزم همچنین شما

آوا دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 02:04 http://ava-life.blogsky.com

منظور از سه تا کلمه، نه سه تا کلمه هدف دار....مثلا دد...بیشتر همون صداسازی. مثلا میکاییل گربه که ببینه میگه دَ، یا گَ. این خودش میشه دوتا کلمه.

جدییییییییییی؟؟!!!! نمیدونستم! ممنون عزیزم خوشحالم که نگرونیمو نوشتم خیلی بهم روحیه دادین

کیمیا یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 13:17

سلام دختر من چهار روز از پسر شما بزرگتره و به نسبت بقیه هم سن و سالاش تقریبا حرف نمیزنه، بیشتر أصوات رو ادا میکنه، منم یه مدت نگران بودم مثل شما اما بعد کلی رو خودم کار کردم و این أفکار منفی رو گذاشتم کنار، انشالله همه فرشته ها سلامت و شاد باشن در پلاک خدا

دقیقا نویان هم بیشتر آوا درمیاره و تقلید میکنه!!!

آوا یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 01:28 http://ava-life.blogsky.com

اصلا حرف نزدنش غیرعادی نیست، میکاییل هم حرف نمیزنه. یکسالگی که بردم چکاپ، قبل از اینکه من چیزی بگم دکتر پرسید سه تا کلمه میگه؟ گفتم سه تا میگه اما حرف دیگه نمیزنه، گفت مشکلی نیست. بعضی بچه ها یکسالگی به حرف میان، بعضیا دوسالگی به بعد.
محمد یکساله که بود کلی حرف میزد.
اوتیسم که منو دیوونه کرده، البته درباره محمد.
ولی نسیم جان از من بشنو بعنوان ی مادر که این روزهارو طی کرده، حساسیتای اینطوری و بذار کنار، از بزرگ شدن بچت لذت ببر. هرچی خدا بخواد همون میشه چه منو تو استرس بکشیم چه شاد باشیم.

عزیزم من خیلی خیلی سعی میکنم از این روزام لذت ببرم و تا حد زیادی هم موفق بودم. نویان سه کلمه نمیگه!!! با تقریب خوبی با منظور دو تا میگه فقط

ماری شنبه 29 آبان 1395 ساعت 22:44 http://maral-memories.blogfa.com

یادم رفت بگم، عکسی که گذاشتی خیلی قشنگه....

مرسی عزیزم

ماری شنبه 29 آبان 1395 ساعت 22:43 http://maral-memories.blogfa.com

شروع به حرف زدن هیچ سن خاصی نداره ، همین که برای منظورش اصواتی رو از خودش در بیاره یعنی هم شنواییش سالمه هم با محیط ارتباط داره و اوتیسم هم مردوده . اما برای نگرانیت متاسفم که هیچ راه قاطعی نیست !!! از لحظه ی بدنیا اومدن بچه ت تو نگران همه ی مشکلات و خطرات بالقوه ی موجود در دنیا خواهی بود .
نمیدونم کتاب " نامه به کودکی که هرگز زاده نشد " رو خوندی ؟ همه جای دنیا مادرها عین همند....
دندون نو هم مبارک .

آره واقعا هم همینه! به قول مامانم از روزی که آزمایشت مثبت میشه تا لحظه مرگ نگران بچه ای، فقط شکل نگرانیت عوض میشه!!!

زاهارا شنبه 29 آبان 1395 ساعت 22:19

سلام مامان عزیز خسته نباشی. نگو نگو که منم وسواس اینجوری دارم مامانم میگه ماله اینه که سخت بچه دارشدی خوبه نوشجان داشتی بگی منهم همش نگرانم راستی بچه داداش من تا دوسالگی حرف نزدبعدهم اینقدرحرف زدکه سرمونو برد اوتیسم ازاجتماع بدشون میادزود دوست نمیشند ازاین فکرا نکن نویان اجتماعیه ماشالله

چی بگم والا دعا کن زودتر حرف بیاد

الهه شنبه 29 آبان 1395 ساعت 16:15 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خدا نکنه اجی از این فکرا نکن اجی بچه ها با هم فرق دارن اجی یکی زود حرف میزنه یکی دیر نگران نباش و این استرس و نگرانی هاتو از خودت دور کن اجی نویان بلاخره حرف میزنه لجی صبوری کن اجی ان شاءالله تا عید حرف میزنه اجی اون وقته که میگی چقدر نگران بودم و زود گذشت چشم رو هم بزاری عیدم میاد اجی

خدا کنه عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد