قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

آسمان چهل روز در عزای حسین گریست . . .



شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین 

خون دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه و جدش به اشکى شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است

  ورنه این بى حرمتى ها کى روا دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى کند

عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین





نذر قدم های تو 
دعای
 دستان لرزانی است
که عمری با 
نم نم خیس  
خاطره هایش
ترا
 در آغوش می کشید 
چه دلتنگ می شد
سر قرار آمدن تو 
وقتی که تو رفته بودی .....
#ن_آتش
(شعر بالا از بابامه)
این دیگ و این نذر برای من، تداعی گر یه دنیا خاطره است. یه دنیا خاطره و آدم های خاطره ساز. بزرگ شدیم و بزرگ شدیم و آدم های دور این دیگ، کمتر و کمتر شدن! یادمه سال های اول چه هیاهویی بود. همه بودن. دور هم، بی دغدغه، چه روزهایی بود! جدای از نذر، که برای امام حسین بود، نیت مهم دیگه ای هم بابا داشت و اون جمع کردن فامیل بود. سال های اول خیلی ها میومدن. فامیل، دوست و ... ولی این سال ها انگار همه چی کمرنگ شده! و من میترسم از بی رنگ شدن دنیا!!!!
میترسم از مجازی شدن محبت ها! کاش میشد در کنار پیشرفت، در کنار لذت بردن از دنیای مجازی، زندگی رو با همون رنگ و لعاب و کیفیت قدیمیش حفظ کرد! کاش میشد در کنار زندگی ماشینی، دل هامون ماشینی نشن! کاش حرف دلمون نشه استیکر! کاش هنوز هم تشنه ی دیدار باشیم.   کاش یه کم بیشتر برای باهم بودن وقت بذاریم. کاش کمی تمرین عاشقی کنیم.
 نذر اربعین امسال مامان و بابا هم خداروشکر به خوبی برگزار شد. امسال این دیگ خوشرنگ یه مهمون کوچولو داشت. یه نویان شیطون و کنجکاو که مدام میدوید و میخواست سر از کار ما دربیاره. دردت به جونم که تو اینقدر کنجکاوی! خدا پشت و پناهت و امام حسین شفاعت گرت. الهی آمین
پانوشت1:  سوتفاهم نشه، من اصلا مخالف دنیای مجازی و محبت های اون مدلی نیستم. اتفاقا خودم هم اهلشم.فقط میترسم که همه چیز مجازی بمونه و محبت های مجازی، آدم های مجازی بسازه.
پانوشت 2: بابام همیشه موقع غذا خوردن به نویان میگه "به به ". الان ازش میپرسیم پدر جون چی میگه؟  جواب میده " به به به به "
البته گاهی هم نمیدونم چش میشه که هرچی ازش میپرسی،  جوابش "daaaaa" میشه خخخخخ 

نظرات 5 + ارسال نظر
فافا سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 21:01

سلام نذرشون قبول
دلم برات تنگ شده خواهری

سلام عزیز دلم خوبی؟ سپهر گلی خوبه؟ قربونت برم

ماری سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 00:50 http://maral-memories.blogfa.com

قبول باشه ...
منم دلم میگیره میبینم تکنولوژی داره جای دور همی و گپ و گفت های قدیم رو میگیره ، یه جورایی هم آدما رو بهم نزدیک میکنه هم از هم دور

متاسفانه

الهه دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 14:38 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی نذرتون قبول حق باشه ان شاءالله که همیشه کنار خانواده ات شاد و سلامت باشی اجی

ممنون آجی

آبگینه دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 12:32 http://abginehman.blogfa.com

نذرشون قبول حق
همین تعدادی هم که دوره هم جمع میشین بازم خوبه

آره بازم جای شکرش باقیه، مادربزرگ پدربزرگم و عموم اینا و خواهرم! قبلا خیلی خیلی مهمون داشتیم روز اربعین!

غریبانه دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:47

اتفاقا دیروز اینقدر هوس شله زرد کرده بودم

ای واااای ببخشید کاش اینجا بودی برات میاوردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد