قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

جنرالی میشوم!

جونم براتون بگه که از امروز یه رژیم یک هفته ای جنرال رو شروع کردم.این رژیم  که به جنرال موتورز (GM) معروفه، یه رژیم سم زدایی بدنه.  برنامه رژیم رو میذارم شاید به کارتون بیاد:

"

 

رژیم لاغری 7 روزه جنرال موتورز

 

اولین روز رژیم لاغری ( میوه‌های تازه ) : روز اول مهمترین روز این رژیم لاغری است ، می‌توانید تا هر اندازه‌ که میخواهید و از هر نوع میوه‌ای که دوست دارید به جز موز استفاده کنید. میوه‌هایی مثل هندوانه و طالبی بسیار عالی هستند ، هر زمان که احساس گرسنگی کردید یک میوه بخورید.

 

دومین روز رژیم لاغری ( سبزیجات ) : در روز دوم تا جایی که دوست دارید از انواع سبزیجات خام یا پخته مصرف کنید ، برای پختن سبزیجات به هیچ عنوان نباید از روغن استفاده کنید ، سیب‌زمینی هم جز‌و سبزیجات به حساب می‌آید و میتوانید به صورت آب‌پز یا بخارپز در ابتدای روز مصرف کنید تا کربوهیدرات آن در طول روز بسوزد و مصرف شود.

 

بعضی از بهترین سبزیجاتی که می‌توانید برای روز دوم برنامه‌ غذایی‌تان استفاده کنید عبارتند از لوبیا ، هویج ، بروکلی ، خیار ، کاهو ، کلم و … ، یادتان نرود که ۸ تا ۱۲ لیوان آب روزانه‌ را حتما مصرف کنید.

 

سومین روز رژیم لاغری ( ترکیب میوه‌ها و سبزیجات ) : در روز سوم میتوانید هم از سبزیجات و هم میوه‌ها به وفور استفاده کنید تا بدن برای چربی سوزی روزهای آینده اماده شود، اما سیب‌زمینی و موز مصرف نکنید.

 

چهارمین روز رژیم لاغری ( موز و شیر و سوپ ) : در روز چهارم می‌توانید ۸ عدد موز و ۳ لیوان شیر مصرف کنید، باید سهم موز و شیرتان را طوری در طول روز تقسیم کنید که احساس گرسنگی نکنید(البته می توانید تعداد مصرف موز را کاهش دهید.) همچنین می توانید سوپ مورد علاقه تان را درست کنید و هرقدر دوست داشتید از آن میل کنید. خوردن موز بسیار مهم است زیرا به بدنتان کمک می کند تا تعادل سدیم و پتاسیم بدن خود را پس از سه روز جبران کنید. اگر این برنامه را رعایت کنید به هیچ عنوان در طول روز احساس گرسنگی نخواهید کرد.

 

پنجمین روز رژیم لاغری ( گوشت و گوجه‌ فرنگی ) : روز پنجم روز خوردن گوشت و گوجه فرنگی است؛ یعنی در کل تقریبا 6 یا 7 عدد گوجه فرنگی و دو وعده گوشت 300 گرمی میل می کنید. گوشت را به صورت همبرگری تهیه کنید تا خوردن آن راحتتر باشد. سعی کنید تمام گوجه فرنگی ها را بخورید اما چنانچه نتوانستید همه گوشت را بخورید، مشکلی پیش نمی آید. توجه داشته باشید که حتما زیاد آب بنوشید تا اوریک اسید حاصل از هضم گوشت از بدنتان دفع شود. گوشت حاوی آهن و پروتئین و گوجه فرنگی حاوی فیبر است که باعث می شود هضم راحتتر اتفاق بیفتد.

 

ششمین روز رژیم لاغری ( گوشت و سبزیجات ) : در روز ششم رژیم مجددا به همان میزان یا کمتر گوشت بخورید اما اینبار گوجه فرنگی را با انواع سبزیجات دلخواهتان جایگزین می کنید. در این روز شما کاملا می توانید شاهد تغییرات فیزیکی خود باشید. حتما آب زیاد بنوشید.

 

هفتمین روز رژیم لاغری ( برنج قهوه ای، آب میوه و سبزیجات ) : این آخرین روز رژیم است و در این روز می توانید برنج قهوه ای و آبمیوه طبیعی و هر چقدر دوست دارید سبزیجات موردعلاقه‌تان را بخورید ، این بهترین روز کل هفته‌تان خواهد بود.

 

پس از رژیم متوجه کاهش وزنی حدود 4 – 8 کیلوگرم خواهید شد ، خواهید دید که پوستتان بسیار شفاف‌تر از قبل شده و دستگاه گوارشتان بهتر از قبل عمل می‌کند ، برای همه افرادی که برای کم کردن اضافه‌وزن به خودشان گرسنگی می‌دهند این سالم‌ترین و سریع‌ترین راه برای پایین آوردن وزن است.

 

توجه : این رژیم حداکثر 1 بار در ماه پیشنهاد میشود ، پیش از هر رژیم غذایی برای کاهش وزن حتما با پزشک خود مشورت کنید و در صورت لزوم از ویتامین ها و مکمل های غذایی با تجویز پزشک استفاده نمایید.

 

مهمترین نکته در رژیم این است که به هیچ عنوان نباید گرسنه بمانید ، گرسنگی کشیدن نتیجه عکس می‌دهد ، این برنامه میزان و نوع دقیقی از مواد غذایی را به شما پیشنهاد می‌دهد تا مطمئن شوید که همیشه سیر هستید."

از امروز من و مهدی و مامان و بابا رژیم رو شروع کردیم. تا الان که من خیلی روبراهم. صبحونه یه سیب و یه خرمالو خوردم. ساعت 12 یه به و یه لیمو شیرین و نهار هم یه خیار و یه گلابی و یه خرمالو و یه انار. دوستایی که گرفتن میگن حدودا دو کیلویی کم کردن ولی کاهش سایزشون خیلی محسوس بوده! منم زیاد اضافه وزن ندارم. امروز صبح 62.1 کیلو بودم. امیدوارم کاهش سایزم محسوس باشه

پنجشنبه بعدازظهر به همراه همکارا، رفتیم دیدن نوزاد یکی از بچه ها "نیکا" خانوم. جونم براتون بگه که من عملا از مهمونی چیزی نفهمیدم بس که دنبال نویان بودم! همه چی براش جدید بود و میخواست همه جا سرک بکشه. تعدادمون هم زیاد بود و ای یه کمی هم غریبی میکرد.میخواست بره تو تخت نیکا و با آویز تختش بازی کنه! آویز تخت هم خراب بود و کوکش کار نمیکرد! آقا هم غرررر که چرا کار نمیکنه  غریبی میکرد و تو جمع نمیرقصید،  ولی به دور از چشم بقیه کلی قر میداد میخواست مثل خونه خودمون محتویات کابینت و کمدها رو بیرون بیاره آخرش به همکارم گفتم یه قابلمه و یه قاشق چوبی بهش بده تا باهاشون بازی کنه. خوب بود و حسابی بازی کرد ولی نمیدونم با چه قدرتی این قاشق رو کوبید لبه قابلمه، که نصف قاشقه پرید!!!!! آخراش هم برای همکارام بوس میفرستاد و دلبری میکرد! قربونش برم من که با تموم شیطونی هاشم عاشقشم و دلم نمیخواد یه لحظه بدون نویان جایی برم، حتی اگه راحت تر باشم!

جمعه شب هم رفتیم فضای سبز نزدیک خونه. خدا میدونه که چقدر خوشحال بود و دوید و بازی کرد و من با تک تک قدم هاش خندیدم. جدیدا یاد گرفته رژه میره پاهاشو بلند میکنه و محکم میکوبه و کلی ما رو میخندونه! جایی هم که احساس خطر کنه از ما میخواد دستشو بگیریم. همچین پسر عاقلی دارم من! باز هم به زور راضی شد بیاد خونه ولی خدا رو شکر گریه نکرد.

بعد نوشت 1: امروز، روز دوم رژیم جنرالم رو میگذرونم. جالبه بدونین امروز صبح 60.9 کیلو بودم! حالا نمیدونم لاغر شدم یا معده و رودم تخلیه شدن! دیروز بعدازظهر یه کمی سخت بود. اصلا گرسنه نبودم ولی انرژی نداشتم و بیحال بودم. یه کمی هم سرم منگ شده بود و درد میکرد، ولی قابل تحمل بود.

امروز صبح سیب زمینی رو خلالی کردم و اول ریختم تو آب تا چند جوش بخوره. بعد تو تابه رژیمی( Happy call ) و بدون روغن سرخش کردم. خیلی خوب شد و چسبید. امروز با کوله باری از هویج و کلم و کاهو و گل کلم راهی اداره شدم.برای نهار لوبیاسبز و سیب زمینی و پیاز و هویج و سبزی رو به شکل سوپ درآوردم. جالبه بدونین که خیلی چسبییییید!!!! شلغم هم پختم ولی هنوز نخوردم. خدا کنه بتونم تا آخرش دووم بیارم. (مامانم دیشب سردرد شدید و تهوع گرفت و رژیمش رو شکست. البته خودش میگفت شب خوب نخوابیده و سردردش ربطی به رژیم نداشته.)

راستیییییییییییییییییییییییی:



امیدوارم سالی سرشار از صلح و آرامش برای همگان باشه.....

بعد نوشت 2 : امروز روز سوم از رژیم 7 روزه جنرال موتورز رو سپری میکنم. دیروز عالییییییی بود. اینقدر سرحال بودم که با نویان رفتیم کالسکه سواری و پیاده روی. خیلی روز خوبی بود. مابقی ساعات دیروز رو با کاهو و کلم و گل کلم و هویج و شلغم گذروندم.اصلا سخت نبود خدا رو شکر. امروز صبح 60.6 کیلو بودم. صبحونه یه سیب و یه خرمالو خوردم و آببببب. برای نهار هم لوبیاسبز و پیاز و هویج و گوجه و سبزی رو به شکل سوپ پختم. شلغم و کاهو و کلم و گل کلم و خیار و به و نارنگی هم آوردم. امیدوارم امروز هم خوب باشه

خیلی برام جالب بود، دیشب ساعت حوالی سه شب، نویان بیدار شد و هرکاری کردم نتونستم نگهش دارم و میخواست بره پایین تخت. فکر کردم میخواد بره تاب بازی کنه ولی به سمت آشپزخونه و آب هدایتم کرد. پسرم تشنش بود!!!! الهی فداش بشم من. آب خورد و بعد شیر و بعد هم لا لا.....

بعد نوشت 3: امروز روز چهارم جنرالی شدنم رو میگذرونم. خدا رو شکر خوبم و ترازو امروز صبح 60.1 کیلو رو بهم نشون داد. دیروز هم سخت نبود و خوب گذشت.شب هم رفتیم پارک کوهستان و یکمی هم کوه نوردی کردیم! البته در حد 10 دقیقه  عمو بهرام و خانومش اومدن دنبالمون و من و نویان و مامان و بابا رفتیم ددر. کلی نویان ذوق کرد و تو ماشین رقصید. موقع بالا پایین رفتن از کوه هم بدون غریبی رفت بغل عمو بهرام. فداش بشم من که اینقدر جیگره.

شام هم شلغم و یه نصفه انار خوردم. امروز صبح یه لیوان شیر گرم خوردم و یه دونه موز. در حال حاضر که خوبم. برای نهار هم سوپ کلم پختم. کلم سفید، پیاز، سیر، گوجه، هویج، قارچ، کرفس و سبزی. تا حالا این سوپ رو درست نکرده بودم، ولی شنیدم که سوپ کم کالری خوبیه. خدا کنه بشه خوردش

از خواهرم شنیدم که دکتر تغذیه به جاریش گفته روزی ده دقیقه شیکمش رو تو بده و راه بره. میگن بعد از سزارین برای قوی شدن عضلات شکم خیلی خوبه. حالا از امروز این ده دقیقه هم به برنامم اضافه شده. خدا کنه جواب بده.  البته امروز دو تا از همکارام گفتن خیلی تغییر کردم و بهم کلی انرژی دادن 

بعد نوشت 4: بالاخره رسیدیم به روز 5 ام رژیم. روز رویایی مجاز به خوردن گوشت که بدجوری این روزها انتظارش رو میکشیدیم   اول از همه بگم امروز صبح ترازو حسابی خوشحالم کرد و بالاخره عددش زیر 60 اومد. 59.7. جیغ و دست و هوراااااا

دیروز حدودا 4.5 موز بیشتر نخوردم. یکی صبحونه، یکی قبل ظهر، یکی یه ساعت بعد ناهار، یه نصفه عصر و یه دونه شب. شیر هم یه لیوان صبح، یکی عصر و یکی شب. جالبه بدونین سوپ کلم نه تنها قابل خوردن بود، بلکه خیلی هم خوشمزه بود! دیروز هم حالم خیلی خوب بود و اراده ام هم محک خورد. یه جلسه مهم با روسا و بازرسین دولت داشتیم و میز پر بود از میوه و شیرینی و آب میوه و ... خلاصه همه چی چشمک میزد ولی سهم من یه شیشه آب معدنی و یه دونه موز بود و من خیلی خوشحالم که علیرغم تعارفات فراوون تونستم مقاومت کنم. تنها مشکل دیروزم با عرض پوزش کمی نفخ بود که فکر میکنم به خاطر مصرف شیر داشتم. 

امروز صبح 200 گرم گوشت چرخی (برای من و مهدی) رو با پیاز رنده شده تو فر گذاشتم و با یه دونه گوجه خوردم. برای نهار هم برش گوشت کبابی درست کردم. 500 گرم (برای دو نفر) گوشت رو نواری خورد کردم و ده دقیقه تو پیاز رنده شده و آبلیمو و گشنیز جعفری خورد شده و نمک و فلفل استراحت دادم و بعد گذاشتم تو فر. بعد 4 روز ندیدن رنگ گوشت، حتی خامش هم منو مسخ میکرد و برای امروز لحظه شماری میکردم. منه زاگرس نشین عاشق گوشت، عجب اراده ای کردم و 4 روز لب به گوشت و فرآورده های گوشتی نزدم!  کاش خدا به همه مردمم اینقدر قدرت خرید بده که بتونن در حد نیازشون گوشت مصرف کنن آممین 


 

دیروز شیکمم رو تو دادم و راه رفتم. 20 دقیقه هم هولاهوپ زدم. 60 تا هم درازنشست رفتم.

از پاره تنم هم بگم که عاشق نماز خوندنه و وقتی میگم بیا بریم نماز بخونیم، با سرعت میره سمت کشویی که چادر و جانماز من اونجاس و تو مدت نماز خوندن من با تسبیح و جانماز من بازی میکنه. منم مجبورم مهر رو تو دستم بگیرم که آقا برش نداره قربونش برم دیشب ( 14 دی 1395) سرش رو میذاشت رو جانماز مثلا داره سجده میکنه و حسابی منو به وجد آورد

اینم عکس دیروز( 14 دی 1395) وروجک مامانه که با پدرجون مادرجونش، رفتن باغ پدرجون و حسابی شیطونی کردن.

بعد نوشت 5: امروز 6امین روز جنرالی شدن رو هم پشت سر میذاریم.  امروز صبح،  وزنم 59.5 بود و تغییرات بدنم رو کاملا حس میکنم. تقریبا دیگه شیکم ندارم هورااااا فقط خدا کنه برنگردههه!!! 

دیروز 6 تا گوجه خام خوردم. برای شام هم پیاز رو رنده کردم و تفت دادم.  بعد 300 گرم (برای من و مهدی)  گوشت چرخی رو بهش اضافه کردم.  5 تا گوجه رو هم پوست کندم و نگینی خورد کردم و بهش اضافه کردم و  تفت دادم. شبیه غذایی به اسم " واویشکا " شمال.  دیروز هم روز خوبی بود و راحت گذشت.  البته جا داره بگم حس سبکبالی روزهای گیاه خواری عالی بود واقعا. 

دیروز 60 تا درازنشست، تو دادن شیکم و یه ساعتی پیاده‌روی و کالسکه سواری هم قسمتی از برنامم بود.

از روز ششم رژیم بگم که صبحونه سوپ کلم خوردیم و برای نهار هم نیم کیلو (برای دونفر)  گوشت گوساله رو نازک نازک بریدم،  شب تا صبح تو پیاز رنده شده و نمک خوابوندم و تو فر گذاشتم و با کاهو تازه سرو کردم که عالی بود.  کاهو، کلم، هویج،  خیار و گل کلم هم دیگر سبزیجاتی بود که تا حالا استفاده کردیم.  برای عصرونه هم لبو داریم. 

دیشب نویان اصلا خوب نخوابید و تقریبا تا صبح شیر خورد! ولی صبح حسابی بهش خوش گذشت.  با مامان و بابا و پدرجون، مادرجونش رفت باغ پدرجون و کلی خاک بازی کرد!!!! البته بیشتر رفته بود تو باغ کناری و اونجا بازی میکرد!!!! خیلی خیلی شیطون شده،  خدا به دادمون برسه.... 

بعدنوشت 6: امروز روز هفتم و آخرین روز جنرالی شدن رو تجربه میکنیم.  خیلی حس خوبیه که فردا صبحونه میخورممم،  نون و پنیر و گردو و... 

امروز صبح 58.9 بودم و از این بابت خیلی خوشحالم خیلیییی 

دیشب 200 گرم (برای دو نفر)  گوشت چرخی رو کباب تابه ای کردم (البته  بدون روغن،  تو فر) و خوردیم. البته من از سهم خودم برای نهار امروز نویان هم برداشتم. 

تو دادن شیکم و بیشتر از یکساعت پیاده‌روی هم جزء برنامه دیروزمون بود. شبنم خواهرم که خیلی ذوق زده شده بود وگفت آفرین شکمت تخت شده 

حالا بگم از آخرین روز این رژیم دوست داشتنی. امروز صبح 4 تا پرتقال و دو تا لیمو شیرین رو آب گرفتم و خوردیم. مثل بقیه روزهای سبزیجات مجاز،  کاهو و کلم و هویج و...  که بود دیگه.  برای نهار یه پیمونه و نیم برنج قهوه‌ای پختم که البته نیمش برای نویان بود و از یه پیمونه هم 3/4 بیشتر نخوردیم.  همراه برنج، میرزاقاسمی درست کردم البته بدون تخم مرغ.  جاتون خالی، بد نبود. 

عصر و شب هم باید با سبزیجات و شلغم و میوه بگذرونیم.  خدایا میشه فردا صبح 58 کیلو باشم، گرچه خیلی بعیده! 

بعد نوشت 7: بالاخره این رژیم هم تموم شد. گرچه آخرش اونی نشد که دوست داشتم ولی بازم خدا رو شکر. امروز صبح 58.8 بودم و جمعا 3300 کم کردم و واقعا کاهش سایزم چشمگیره. مانتو ادارم بهم زار میزنه و دیشب بلوزی رو پوشیدم که بعد از حاملگی اصلا تنم نمیرفت! تقریبا 6-5 سانتی از دور شکمم (برجسته ترین قسمت شکم) کم شده و 3-2 سانتی از باسن. خیلی خیلی رژیم خوبی بود. البته حیف که شب آخر نشد که بشه! دیروز بعدازظهر با مهدی و نویان نیم ساعتی شیکممو تو دادم و پیاده روی کردم. از اونور رفتیم خونه مامان و با مامان اینا و شبنم اینا و عمو بهرام و خانومش (دوست قدیمی بابام که من و مهدی هم عاشقشیم) رفتیم و خونه جدید شبنم اینا (تازه خریدن ولی هنوز اسباب کشی نکردن) رو دیدیدم. نویان اونجا حسابی دوید و خوش گذروند. موقع برگشت، عمو بهرام و خانومش تصمیم گرفتن از سه سین (شعبه پیتزا بدون روغن و سوسیس، کالباس) پیتزا بگیرن و بیان پیش ما تا با هم "استیج" ببینیم متاسفانه ساعت 10 شب رژیم من با خوردن چند قاچ پیتزا سبزیجات بدون روغن سه سین شکست (ای کاش پیتزای سبزیجاتش نون و پنیر هم نداشت )  و من خیلی از این بابت ناراحتم. گرچه نمیشد کاریش کرد. مهمون حبیب خداست و حالا که با شام اومده بودن، اگه نمیخوردم ناراحت و موذب میشدن قسمت نبود دیگهههههه.

ولی در کل خیلی خیلی از روندش راضیم. بابا حدودا 4.3، مهدی 3.5، مامان 2 و من 3.3 کیلو کم کردیم. تازه مامان و مهدی خیلی کامل نگرفتن و ناخونک ناخونکی هم زدن ولی تغییر سایز همه مون کاملا مشهوده هورااااااااااا

از امروز هم سعی میکنم یه کمی کمتر بخورم تا وزنم ثابت بشه و دیگه برنگرده. نیم پیمونه برنج رو ( برای دونفر) کم کردم (کلا یه پیمونه برای خودم و مهدی پختم). حذف روغن هم که همچنان جزء برناممه. صبحونه هم 2/3 نون خوردم. برای نهار هم سالاد آوردم که قبلش بخورم و حجم معدمو پر کنه. البته کاملا حس میکنم که معدم جمع شده و خیلی نمیتونم بخورم و دلم میخواد همین وضعیت رو حفظ کنم.ما که کلا هم شام خور نیستیم و شام رو با شیر و خرمایی، میوه ای و ... میگذرونیم.

این رژیم رو به کسایی که بچه زیر یکسال و شیر مادری دارن، یا بچه شون بالای یکساله ولی خوب غذا نمیخوره، توصیه نمیکنم. چون شیر رو یه کمی کم میکنه. البته برای نویان که خداروشکر خوب غذا میخوره شیرم کافی بود.به نظر من شیر مادر حق الناسه. قبل اومدن این فرشته ها که شیری در کار نبوده، پس بهتره یه کم دیگه تحمل کنین.

و چه حس خوبیه عطر برنج ایرانی  پلوپز و عطر مسخ کننده تر قورمه سبزی آرامپز! بعد از یه هفته نخوردن غذاهایی که یه عمر باهاشون خو گرفتی،نون و پنیر و گردو چایی صبحونه. عجب لذتی داره خوردن! خدایا شکرت بابت بخشیدن این لذات به ظاهر ساده ای  که تا خودتو ازشون محروم نکنی قدرشونو نمیدونی.

راستی یه چیز بامزه از نویان بگم . جدیدا سعی میکنه خودش جورابشو بپوشه جورابو دستش میگیره و میچسبونه به پاهاش .

یه عروسک خرس خواب هم خونه مامانم هست که فشارش میدی خروپف میکنه. جدیدا نویان اونو فشار میده و باهاش میگه : "خخخخخخ پووووفف (البته قسمت پوفش رو دقیقا عین خروپف ادا میکنه)"

دیروز 17 دی 1395 هم برای اولین بار رفت کنار رادیات و تکرار کرد: "دااااا" یعنی "داغ". الهی که درد و بلات به جون من بیاد، عروسک شیرین و خوردنی مامان.

دیشب حوالی ساعت 3 شب باز هم بیدار شد و آب خواست. بعد آب خوردن، سعی کردم بهش شیر بدم، ولی ممانعت کرد و رفت سرشو گذاشت رو صورت بابا مهدی و اینقدر خودشو لوس کرد تا بابا بیدارشد و بردش تاب تاب!!!! برای تاب بازی کردن مهدی رو به رسمیت میشناسه البته گیج خواب بود و زود رضایت داد که شی شی بخوره و بخوابه.

دیشب یه اتفاق خیلی بد هم افتاد نویان شیطون با پیشونی از رو روروئکش افتاد روروئک دیگه برای سنش کوچیکه. همش ازش بالا میکشه.گفتم امروز مهدی جمعش کنه و ببره انباری.  البته موقع افتادن، خیلی خوب خودشو کنترل کرد و ضربش محکم نبود، ولی خیلی ترسید و گریه کرد و من هم کلی غصه خوردم میدونم که بچه تا بزرگ بشه هزاران بار زمین میخوره ولی نمیدونم چرا باز هر بار که همچین اتفاقی میوفته دلم آروم نمیگیره! خدا خودش نگهبانه این فرشته های دوست داشتنی باشه. آممین




نظرات 21 + ارسال نظر
Afsoon جمعه 25 فروردین 1396 ساعت 18:20

خیلی خوب بود عزیزم افرین به ارادت

ماری یکشنبه 19 دی 1395 ساعت 09:31 http://maral-memories.blogfa.com

چه اراده ای.... رژیم گرفتن اصلا کار من نیست ، ترجیح میدم بهش فکرم نکنم!! چرا وقتی چیز خوشمزه ای هوس میکنیم نخوریم؟؟؟ فوقش میخوایم یه سایز درشت تر بشیم دیگه . فدای سرمون!!/!

به نظر من مهمترین چیز برای فرد، احساس رضایت از خودشخ. اگه آدم خودش اذیت نشه هیچ مشکلی نداره. من خودم اذیت بودم. لاغر بودن رو به خوردن چیزایی که دوست دارم ترجیح میدم.

آبگینه شنبه 18 دی 1395 ساعت 12:02 http://abginehman.blogfa.com

تبریک میگم رژیمت رو گرفتی و خیلی هم خوب کم کردی

الهه شنبه 18 دی 1395 ساعت 11:10 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی عیبی نداره اجی خودتو ناراحت نکن قسمت نبود و حتما یه حکمتی هست اجی خونه خواهرت هم مبارک باشه ان شاءالله اجی اوخی رورویک واسه بچه خطرناکه اجی ان شاءالله دیگه از این اتفاق ها نیفته براش

آرهههههه دیگه روروئک برای سنش هم کوچیکه. ازش بالا میکشه. گفتم مهدی امروز بذارتش انباری.

marzi شنبه 18 دی 1395 ساعت 10:57 http://rozegaremarzi.blogsky.com

به به. تبریک خانم با اراده.
نویان دوست داشتنی

قربونت برم من

الهه جمعه 17 دی 1395 ساعت 16:42 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی ان شاءالله که فردا صبح ۵۸ کیلو هستی و وزنه هم اینو بهت نشون میده ان شاءالله خسته نباشی اجی

نشون نداد ممنون

الهه پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 19:32 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خداروشکر که خوبی اجی و شکمت هم نداری اجی ان شاءالله که برنگرده هیچوقت اجی در مورد نویان چی بگم اجی ان شاءالله خدا بهت کمک کنه من چیکار کنم اخه وقتی امیرحسین بزرگ بشه و شیطون بشه اخه مامانم میگه بلاس منم چون واقعا ارومم از این کلمه یعنی شیطون بلا خوشم نمیاد اجی خدا به همه کمک کنه اجی البته من میگم در اینده ارومه بر عکس بقیه

عزیزم شیطونی برای بچه ها خیلی خوبههه برای پدر و مادر سخته که باید مدام مواظب باشن وگرنه بچه باید شیطونی کنه نگران نباش

مامان آکام پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 13:50

خوش به حالت که به فکر لاغر کردنی من که بعد زایمان باید به فکر این باشم چطور لاغر نشم چون تو شیر دهی خیلی وزنم میاد پایین واسه پسر اولم تو یه سال دوازده کیلو کم کردم الان واسه دومی همه سعی وتلاشم اینه که لاغر نشم

وای برو خدا رو شکر کن به خدااا. من که اگه نمیرفتم تو رژیم و ورزش الان خرس شده بودم!!! هرچی هم شیر میدم انگار نه انگار.اگه وبلاگ داری ممنون میشم بهم آدرس بدی عزیزم

مامان آکام پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 13:43

چقدر من وبلاگ تو را دوست دارم نسیم جان امیدوارم موفق باشی عزیزم

ممنون عزیزم افتخار میدی

غریبانه پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 08:08

یعنی کامل سمزدایی کردی دیگه؟؟؟؟
چه حسی داری؟

امروز هم هست. خیلی حس خوبیههه سبکباللل مخصوصا اینکه به وزن دلخواهم نزدیک شدم و شیکمم رو تقریبا محو کردم

الهه چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 10:32 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خداروشکر که حالت خوبه اجی ان شاءالله همیشه شاد و سلامت باشی اجی اوخی نویان عاشق نماز شده خدا برات نگهشداره اجی خداروشکر که وزنت رو به نرماله

ممنون عزیزم لطف داری

حوا سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 13:19

حقیقتش من تنبلیم اومد و نگرفتم... ولی الان انگیزه پیدا کردم و میخوام بگیرم....
اون دختر فامیلمون که خیلی راضی بود
من که تغییرات شگرفی در اون دیدم که فکرشو نمیکردم اینجوری باربی بشه

اااااا یعنی میشه منم به وزن قبل نویان برگردم؟! 58 رویایی

الهه سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 12:41 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خداروشکر که امروزم خوبی و وزنت نرماله اجی ان شاءالله تا اخرین روز هم همه چی خوب پیش بره اجی
ان شاءالله سپ رو هم بتونی بخوری اجی
ماشالله اجی نویان چقدر رقصیدنو دوست داره شاید در اینده بشه یه رقاص حرفه ای اجی

خخخخ آره تا یکی دست بزنه یا آهنگ بذارن شروع میکنه به دست زدن و رقصیدن قربونش برم

حوا سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 09:23

سلام...
نسیم جون در هنگام گرفتن این رژیم روزی 1 قاشق روغن زیتون هم باید مصرف کنی که پوستت خشک و چروکیده نشه...
این رژیم رو چند سال پیش یکی از دختران فامیل ما هم گرفت و به من هم داد... تنها فرقش همون روغن زیتونه...
البته اونموقع ما به این رژیم میگفتیم رژیم یابویی...

ممنون از راهنماییت. حالا راضی بودی از رژیمش؟!

الهه دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 19:31 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خداروشکر که امروزم خوبی ان شاءالله همیشه خوب باشی و وزنت هم همیشه نرمال باشه اجی اوخی اجی نویان تشنه اش بوده و اب میخواسته اجی

مرسی آجی مهربونم

marzi دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 11:51 http://rozegaremarzi.blogsky.com

میدونی شاید قد و وزنم ایده آل به نظر بیاد ولی واقعا دست و پاها و صورتم لاغر به نظر میاد!
نمیدونم دلیلش چیه؟
وقتایی هم که وزن اضافه میکنم همش شکم میشه و پهلو. نمیره تو دست و پاهام
از اون اندامهای موزی که وسطشون بیشتر میشه تا سر و پاهاش

خخخخخخخخخخ منم همینم به خداااا. دقیقا مشکلم فقط شیکمهههه. دست و پا و ... نرماله البته بعد زایمان تا 69 رفتم با ورزش و حذف روغن آبش کردم. ولی دیگه زیر 62 نیومدم خدا کنه هفته دیگه بیام بگم به 58 رسیدم وزن قبل بارداریم

marzi یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 21:48 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام عزیزم.
وای نسیم تو که خیلی خوش اندامی و کاملا تناسب اندام داری. چرا میخوای لاغر کنی؟
همین که دنبال نویان این طرف اون طرف بدویی خودش کلی انرژیتو میگیره.
کاش من به خوش اندامی تو بودم

من که همیشه سبزی و میوه و برنج و این چیزها رو هر روز به مقدار کافی میخورم. گوشت هم یه روز درمیون ولی من لاغر به نظر میام! با قد 165 و وزن 59.5

نویان دوست داشتنی

سلام گلم. وزن و قدت عالیهههه هیچ هم لاغر نیستی. من بعد زایمان یه کم شکم دارم البته این رژیم بیشتر یه رژیم سم زادیه ولی خب در کنارش کاهش وزن هم داره. من هر دو جنبه رو مدنظر دارم البته میدونم شکم با ورزش فقط درست میشه ولی چند وقتیه هر کاری میکردم صد گرم هم کم نمیشد! STOP شده بودم گفتم این رژیمو بگیرم هم از STOP دربیام هم پاکسازی بدن بکنم

صبا یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 20:03 http://www.atrebeheshti.blogsky.com

سلام عزیزم امیدوارم موفق باشی مواظب خودتم باش

ممنون گلم

الهه یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 17:26 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی کسایی که سن شون بیشتره مثل مامانت نمیتونن از پس رژیم بر بیان اجی ان شاءالله موفق میشی اجی اما یخته اجی من رژیمو دوست ندارم اجی سال جدید میلادی هم مبارک باشه ان شاءالله اجی

غریبانه یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 07:50

ان شاالله که موفق بشین...
ولی باید یه ماه دیگه حالتونو پرسید...
معمولا رژیم موفق نیست....ورزش مهمه...

آره عزیزم من بعد زایمان با رژیم و ورزش 9 کیلو کم کردم!

الهه شنبه 11 دی 1395 ساعت 22:56 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی ان شاءالله موفق باشی تو رژیمت اجی نویان هم که حسابی شیطون شده اجی ببوسش از طرف من اجی خدا برات نگهش داره

ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد