قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

پروژه نافرجام




قبل از دنیا اومدن نویان،  کلی مباحث روانشناسی کودک خوندم و تصمیم داشتم همه رو رعایت کنم!  ولی بعد از اومدن نویان، حس کردم که روانشناس های کودک،  بچه رو از نزدیک ندیدن و فقط تو کتابا بهش برخورد کردن!  از همون اول جای خواب نویان رو جدا کردم.  اون تو گهوارش کنار تخت ما میخوابید.  بمونه که خوابش خیلی بد بود و مدام بیدار میشد ولی با وجود سختی هاش،  من مقاومت کردم.  تا اینکه پسرم بزرگ شد و گهوارش کوچیک!  شیر خوردن مداوم شبانه و سرکار رفتن من و جا نشدن تختش تو اتاق ما، باعث شد نویان وارد تخت خواب ما بشه!  و الحق خوابمون روبراه شد.  تا چند وقت پیش که حس کردم دیگه داره دیر میشه و باید شبا جدا بخوابه.  چهارشنبه 28 بهمن 1395 اولین شبی بود که نویان تو تخت خودش خوابید. ما هم تو اتاق نویان،  رو زمین خوابیدیم.  سه بار تا صبح بیدار شد،  شیر خورد و خوابید.  مدت زمان بیداریش هم جز یه بار که نزدیک نیم ساعت شیر خورد، کوتاه و چند دقیقه ای بود. و من خوشحال که دارم موفق میشم.  عکس بالا مربوط به 29 بهمن 1395 و اولین صبحیه که تو تخت خودش بیدار میشه. 



گرچه کارم سخت تر شده بود،  وقتی تو تخت خودم بود خوابیده شیر میدادم و خودم هم خوابم میبرد. ولی الان باید بشینم و دعا کنم که زودتر شیر خوردنش تموم شه و بخوابه،  تا منم بتونم بخوابم، ولی خوشحال بودم که این مرحله رو با موفقیت پشت سر میذارم. 
شب دوم هم نویان تو تختش خوابید ولی نزدیک 5-4 بار (تقریبا هر یک ساعت یک بار) بیدار شد و صبح اصلا حال خوبی نداشتم! باز خدا رو شکر تعطیل بودم و مجبور نبودم اداره برم. شب سوم تقریبا اصلا نخوابید!!! نمیدونم چش بود! تا میذاشتم تو تختش بیدار میشد و گریه میکرد! حسابی کلافه بودم. صبح هم باید راهی اداره میشدم! اینقدر خسته و کلافه بودم که نا نداشتم از جام بلند شم و بغلش کنم و پسرم تو تختش کلی گریه کرد! بغل مهدی هم نمیرفت! از ساعت 5 صبح آوردمش بغل خودم خوابوندم! سردرد، چشم درد و ... تو اداره امونم رو بریده بود! هرچی فکر میکردم نمیتونستم ادامه بدم! این تعداد دفعات شیرخوردن نویان، منه کم طاقت، اداره و ... همه مجابم میکرد که باید برای جدا کردن جای خواب نویان تا زمان از شیر گرفتنش صبر کنم! اینجوری بیشتر از نفع، برای من و نویان ضرر داشت! این شد که پروژه جداسازی تا قبل از 18 ماهگی با شکست مواجه شد! البته فکر میکنم درگیر دندون هم باشه! وقتی لقمه بهش میدم، میذاره دهنش و به لثش که میخوره گاهی گریه میکنه! فکر میکنم دندون نیشش اذیتش میکنه! در هر حال من بیخیال جدا کردنش شدم و دوباره برگشتیم به تختمون و نویان هم راحت خوابید! و من هم به آرامش رسیدم. حالا اگه کسی راهکاری داره که میتونه کمکی کنه ممنون میشم راهنماییم کنه.



صبح پنجشنبه رفتیم پارک و نویانی حسابی بازی کرد. هوا ناجوانمردانه سرد بود و ما مجبور شدیم نویان رو به زور سوار ماشین کنیم.  پسرم حسابی تاب سرسره رو میشناسه و ماشین که از کنار پارک رد میشه ذوق میکنه و دست و پا میزنه و میگه "پاااا پااااا " یعنی بریم پارک! به تاب میگه "تا تا " و به سرسره میگه "پا "!  نیست تو خونه تاب داره،  فکر میکنه تاب جز پارک نیست و فقط سرسره پارکه خخخخ 
جدیدا یاد گرفته " پدر جونش" رو "da joon " صدا بزنه  و مدام هم دجون دجون کنان دنبالش بگرده!  قربون پسر مهربونم بشم من.
حسابی هم با باباش رفیق شده و صداش میزنه "بابا بابا" و وقتی مهدی میگه "بله بله " کلی ذوق میکنه و میخنده.
بهش میگیم بگو "مادر جون" میگه "ده ده " مادرجون رو به da da میشناسه بچم
خاله شبنمم که "nanam" صدا میزنه. 
صدای خیلی از حیوونا رو بلده :
پیشیه میگه؟  میوو
گاوه میگه؟  ماع
ببعی میگه؟  بع 
جوجوه میگه؟ زیییک زیییک
کلاغه میگه؟  عاا عاا 
ماهیه میگه؟  دهنشو با فشار باز و بسته میکنه و ادای ماهی در میاره وروجک



عمو رامینش یه خرس بزرگ زرشکی  رنگ، برای روز تولدش خریده بود که لقب "خرس مهربون" گرفت. پسرم عاشق خرس مهربونشه. همیشه بغل و بوسش میکنه و با اینکه از خودش بزرگ تره، کشون کشون جابه جاش میکنه. جدیدا دیدم لقمه شو میذاره دهنش  گاهی هم براش پوار بینی میزنه خخخخ همچین پسر بااحساسی دارم من.
نمیدونم چرا به جای "آب" میگه "با"!!!! دیوی شده برعکس میگه
اصلا تو خونه بند نمیشه و مدام مادرجون طفلی میبرتش بیرون! وقتی از در میره بیرون انگار از زندان آزاد شده خخخخ
جدیدا میره دکمه آهنگ تلفن مامان اینا رو میزنه و باهاش میرقصه!!!!
پسر طلای من 29 بهمن 1395 هفده ماهگی رو تموم کرد و پا به روزهای پر هیجان اسفند و 18 ماهگی گذاشت. 17 ماهگیت مبارک عشق مامان.
 



بدون که مامان تا ابد عاشقته و تو پر پرواز مامانی.
نظرات 10 + ارسال نظر
صبا یکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت 14:42 http://atrebeheshti.blogsky.com

عزیزم به نظر منم جدا خوابوندن بچه شیرخوار اونم شیر مادر خوار!!! خیلی خیلی سخته ولی اصلا توی تخت خودتون نخوابونش بعدا جدا کردنش قطعا سخت تر خواهد بود
من رختخواب مهدیارو پایین تخت خودمون می انداختم و هربار بیدار میشد کنارش مینشستم یا میخوابیدم و شیرش میدادم و وقتی میخوابید میرفتم توی جای خودم بنابراین اصلا عادت به بوی بدن من نکرد که اگه پیشم نخوابید بدخواب بشه
به هرحال بچه ها بعضی شبها خوبن و بعضی شبها بدِ بد میشن اونم به هزار و یک دلیل نامعلوم و کمی که صبر کنی وقتی از شیر گرفتیش همه چیز روبراه میشه و بنظرم اگه تا اونموقع توی تخت خودتون بذاریش بعدش نمیذاره جاشوجدا کنی، اگه امکانش رو داری تا قبل از شیر گرفتنش توی اتاق خودتون باشه ولی مثلا روی زمین.

ممنون از راهنمایی هات

کیمیا یکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت 12:07

آخ آخ آخ مهتا هم تو لیوان بجز آب جیزی نمیخوره. ماست میوه ای رو امتحان کن. خودت درست کن حتما. ایشالا که بخوره و بادوم هم خیلی کلسیم داره. یه همت کن تو دو سه شب تعظیلی بگیرش از شیر. هرچی بزرگتر شن وابسته تر میشن و سخت تر. فقط یادت یاشه به هیچ عنوان به گریه هاش جواب ندی و دوباهر بهش سینه ندی که کارت سخت تر میشه. به خودت ادکلن بزن که بوی شیر ندی. و تحمل گریه های سوزناکشم داشته باش

حتما حتما پیشنهادت رو جدی میگیرم و بهش فکر میکنم

marzi شنبه 7 اسفند 1395 ساعت 22:53 http://rozegaremarzi.blogsky.com

عزیزم تصمیم خوبی گرفتی. بچه که شیر میخوره سخته جدا خوابوندنش. حالا اگر وابسته شیر خودت نبود و شیر خشکی بود مثلا ، میتونستی جداش کنی ولی بچه هایی که از شیر مادر میخورن حتی با بوی مادر آرامش پیدا میکنن و الکی مکیدن سینه حتی!!
بهرحال موفق و پیروز باشی.
کارها و حرفای نویان جالبه. همه ی بچه ها جذابن.
کاش خدا لطف کنه یه روز به منم از این دغدغه ها بده دارم دیونه میشم دیگه

عزیز دلممممم ایشالا که خدا براتون بخواد حق داری والا تازه تو خیلی خیلی خوب و صبوری عزیزم ایشالا که این سختی ها رو با گوشت و پوست و استخوون درک کنی خخخ

غریبانه پنج‌شنبه 5 اسفند 1395 ساعت 18:08

ای جانم خدا حفظش کنه چقدر ناز خابیده

فدات شم ممنون

زاهارا چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت 14:29

نسیم عزیز دلم یه عالمه برات تنگ شده چقدرباذوق پستهاشوخوندم. الهی بگردم چه نازشده خداحفظش کنه. دخترخوب منکه مجبورشدم به لطف علی اقا دوباره موقع خواب ظهرهم به پسری شیربدم. نگو که چقدراسترس دارم بخاطروابستگی پسری فکرکنم برای جداخوابوندن وازشیرگرفتنش باید یکماهی طاقت گریه هاشو وبی خوابی خودم وکمطاقتی علی روداشته باشم که فعلا ندارم اینقدردلم میخوادبخوابم امانمیشه بیخودنیست میگن بهشت زیرپای مادران هست افرین به تو یه قدم جلوتری بااین بچه داری کارهم میری تصورمیکنم خستگیت بیشترازمن باشه خداقوت

ممنون عزیزم منم خیلی دلم برات تنگ شده بود گل پسری خوبه؟ والا مادر شدن خیلی سخته خدا رو شکر که عشقی تو وجودمون میذاره که همه چی رو تحمل کنیم وگرنه...

حوا چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت 10:29 http://arameshejaanam.blogsky.com/

من که این پروژه جدا سازی رو گذاشتم برای بعد از شیر گرفتنش

منم دیگه همین تصمیم رو گرفتم

آبگینه چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت 09:18 http://abginehman.blogfa.com

تجربیاتتون رو بخونم ان شاالله به کارم بیاد

الهه سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 18:26 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی ماشالله هزار ماشالله اجی دیدی نویان شروع میکنه به حرف زدن
پس نیازی به نگرانی نیست اجی
در مورد جدا خوابیدنش چی بگم اجی ان شاءالله که بعدا بتونی دوباره این پروژه رو شروع کنی و با موفقیت پشت سر بزاری اجی سن نویان هنوز خیلی کمه واسه این کار اجی چشم رو هم بزاری تولدش اومده اجی زمان عین اب خوردن زود میگذره اجی خدا مامانت رو برات نگهداره خیلی زحمت پسرت رو میکشه

http://www.jamnews.ir/detail/News/242349?t=123

اجی لینک بالا رو بخون مربوط به جدا کردن بچه ها هست اجی ان شاءالله که به دردت بخوره اجی

کیمیا سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 12:05

تازه اگر نگران کلسیم هستی شرایط نویان از دختر من خیلی بهتره. شیشه میگیره و میتونی بهش شیرخشک بدی. دختر من شیشه رو اصلا نگرفت و لب یه شیر هم به عنوان نوشیدنی نمیزنه. با عملیاتهای محیرالعقول بهش شیر پاستوریزه میدم. موفق باشی

منم همین مشکل رو دارم شیشه که نمیگیره تو لیوان هم جز آب هیچی نمیخوره نه شیر نه آبمیوه هیچی!فقط شیر مادر وکشک تو آشش! لب به ماست و دوغ هم نمیزنه!

کیمیا سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 12:03

سلام عزیزم. قبلا هم برات نوشته بودم که دختر من 4 روز از پسر شما بزرگتره. من هم سعی کردم تمام نکاتی که دکتر هلاکویی میگه رو رعایت کنم والحق موفق بودم نسبتا. من اصلا دخترم رو تو اتاق خواب خودمون نیاوردم. شش ماه اول ما تو اتاق اون خوابیدیم . و بعد هم جاشو جدا کردم. سرچهارده ماهگی هم از شیز گرفتمشو انصافا خواب شبش خیلی خوب شد. به نظر من تو دوسهروز تعطیلی شیر شبش رو حذف کن.خلییی تاثبر داره. اگر حتی تصمیم نداری از شیر بگیریش. شیر شب فقط عادته و دندوناشون رو هم خراب میکنه.وقتی شیز شب رو حذف کردی.راحت تر میتونی اتاقش رو جدا کنی. مخصوصا کسی مثل من و شما که روز سرکاریم بچه انگار یه مرحله جلوتره و از شیرگرفتنش راحت تر

چه عالییی خدا رو شکر که تونستی من موفق نشدم متاسفانه. وای نگو که از شیر شب گرفتن برام کابوسهههه دقیقا همینه گشنش نیست فقط میخواد آرامش بگیره نویان هم شیشه نمیگیره فقط مگه گشنه باشه تو خواب! خودمم برنامم اینه بعد شیر شب جداش کنم ممنون از راهنمایی هات گلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد