قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

آخرین پست نود و شیشی

Image result for ‫عکس نوروز‬‎


تموم شد با همه خوبی ها و بدی هاش. بارش رو بست و راهی شد. چقدر خندیدیم. چقدر گریه کردیم.چقدر حرص خوردیم. چقدر تصمیم گرفتیم. چقدر دل بستیم. چقدر امیدوار شدیم. چقدر شکستیم و ....

یه نگاه کلی که بهش میندازم خیلییییی دوسش ندارم.گریه هاش عمیق تر از خنده هاش بود!!!! میدونم تقصیر سال نیست. این ما آدما هستیم که خوب و بد رو رقم میزنیم ولی ...

حالا دلم میخواد برای سال بعد یه دنیا خنده آرزو کنم. خنده های بلند و از ته دل. ازون خنده ها که دلت درد میگیره و اشکات جاری میشه.

دلم میخواد برای همه مردم جهان صلح و امنیت و آرامش آرزو کنم که تمام گنج های دنیا به لحظه ای آرامش نمی ارزه.

خدایا جنگ و فقر و آوارگی رو از همه بچه هایی که به دنیا بخشیدی دور کن.

خدایا عشق و محبت رو اساس زندگی آدما قرار بده که آدمی بنده ی مهره.

خدایا سال 1397 سالی سرشار از شادی و آرامش و برکت و بهروزی برای همه مردم سرزمینم باشه. الهی آمین.

"نوروز 1397 پیشاپیش مبارک"

گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین . . .


Image result for ‫دعای فارسی نوروز‬‎

چهارشنبه سوری 96

Image result for ‫چهارشنبه سوری‬‎


ایرانیان شب سرد را به آتش می کشند

به امید روزهای گرم و نیک

بهارتان همچون آتش اهورایی

چهارشنبه سوریتان خجسته و نیکو



مثل هر سال جشن چهارشنبه سوری رو با انرژی تمام برگزار کردیم.

باغ بابا و آتیش و پریدن از روی آتیش و

زردی من از تو

سرخی تو از من



آش چهارشنبه سوریمون هم مثل همیشه به راه بود. دست سازنده هاش درد نکنه.

امسال دوستای خوبمون افشین و فرانک عزیز و ویهان گل و شیرین جون و خونوادش به علاوه خودمون و عمونادر اینا جشن چهارشنبه سوریمون رو شادتر کردن.



چهارشنبه سوری 96, اولین چهارشنبه سوری "کارن" جیگر خاله هم بود. صد و بیست چهارشنبه سوری رو جشن بگیری عزیزم.



اوایل جشن نویان خیلی پر انرژی و روبراه بود. کلی هم با ترقه های پیازی (ترقه های کم صدا و بی خطر) آیلین بازی کرد و از صداشون ذوق  زده شده بود. آتیش بازی ها و فشفه ها و ... رو خیلی دوست داشت. ولی نمیدونم خوابش گرفت یا ماجرای بالن آرزوها پکرش کرد!!! آخه دو تا از بالن آرزوهامون اصلا بالا نرفت و یکیشون رفت رو یکی از درختای باغ و همه داد زدن و ...
وقتی سومی بالا رفت دیگه نویان سرحال نبود و میگفت بالا نره!!!!
خلاصه اینکه آخرش کلی بداخلاقی کرد و میگفت بریم تو ماشین و این شد که ما زودتر از بقیه اومدیم خونه.
ولی در کل شب فوق العاده ای بود.
چهارشنبه سوری همگی به خیر و شادی

شیرین تر از بهاااااااار


باز کن پنجره ها را که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد و بهار

روی هر شاخه کنار هر برگ

شمع روشن کرده است

همه چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یکباره آواز شده است

و درخت گیلاس

هدیه جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده است

باز کن پنجره ها را ای دوست

هیچ یادت هست؟

که زمین را عطشی وحشی سوخت

برگ ها پژمردند

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

با سر و سینه گلهای سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی

تو چرا این همه دلتنگ شدی

باز کن پنجره ها را و بهار را باور کن



امسال بهار زودتر از همیشه رسید!!!! هیچ سالی رو به یاد ندارم که از نیمه های اسفند درختا غرق شکوفه شده باشن!!!! خدایا بابت این همه زیبایی شکرت



اسفند دوست داشتنی من از راه رسید و عجول تر از همیشه داره بار و بندیلش رو جمع میکنه و میره و من مثل تمام اسفند های عمرم لبریز از حس ناب زندگیم. لبریز از شوق نوروز. هنوز مثل بچگی ها حال و هوای نوروز از خودبیخودم میکنه. عاشق این روزهام. عاشق این انتظار برای رسیدن بهار. این انتظار پرهیاهو...



عاشق ترافیک بازارو شلوغی خیابونا، بوی خاک روی نم دستمال خونه تکونی، صدا و بوی باروت ترقه ها، دویدن ها و دویدن ها



عاشق گل ها، شکوفه ها، جوانه ها

عاشق رقص ماهی های قرمز تنگ بلور

عاشق عطر عود دست فروش ها

عاشق شعله های لرزون شمع ها و هفت سین های کنار هم چیده شده گوشه خیابونا

اسفند همیشههههه برام زیباتر از بهار بوده و هست...




بهار در راه است

لبریز از عطر بهارنارنج

با کوله باری از شکوفه های عشق

سبزه های امید

و ابرهایی که آبستن بارانند

شاید خدا خواست و این بهار

درخت آرزوهایمان جوانه زد...




بهترین و شادترین و اسفندی ترین روزها رو براتون آرزو میکنم.

ایام به کام

روز من

Image result for ‫روز زن‬‎


زن که باشی تمام صبوری های عالم را بلدی و تمام عاشقی ها را...


Image result for ‫روز زن‬‎


مادر بهار است. جان است.جان جهانم روزت مبارک...

1396/12/18

یک روز فوق العاده در یکی از بهترین ماه های خدا



یه سری روزا هستن که زیادی خاصن! ازون  روزهایی که انگار خدا برای تو شروعش کرده! پنجشنبه 10 اسفند 1396 روز من بود. یه روز خوب تو یه ماه خوب تر. اسفند ماه قشنگی که عطر زندگی رو یدک میکشه.



چند روزی بود که نمایشگاه گل و گیاه زده بودن و منه عاشق گل رو بیقرار دیدار کرده بود. بی توجه به ساعت نمایشگاه صبح پنجشنبه عازم دیدن گل ها شدیم، که خلوتی بیش از حد و در آخر تعطیلی نمایشگاه دلخورمون کرد!!!! ساعت نمایشگاه از 3 لغایت 9 شب بود. حالا که نشده بود بریم نمایشگاه به سمت پارک کوهستان حرکت کردیم. هوا عالییییی بود و طبیعت بکر.



کلی نویان بازی کرد. یه سرسره تونلی پیچ پیچی بلند داشت. اولین باری که ازش پایین اومد، ترس تو چشماش موج میزد. ولی بعد دیگه ولکن نبود!!! چند اکیپ تغییر کردن ولی نویان همچنان سرسره بازی میکرد



یه دریاچه مصنوعی کوچولو تو پارک کوهستان هست. بعد از بازی رفتیم و پدالو سوار شدیم. نویان هم لاکپشت و کلی ماهی قرمز دید.


Image result for ‫دنده کباب حیدری کرمانشاه‬‎


بعد از کلی بازی جاتون خالی رفتیم رستوران حیدری و دنده کباب کرمانشاهی خوردیم. مثل همیشه عالیییییی بود. اگه تا حالا نخوردین و گوشت گوسفند دوست دارید، توصیه میکنم حتمااااا امتحانش کنین.فوق العاده است.






روز، روز دربی بود. دربی 86 سرخ و آبی. و این روز، روز ما بود و استقلال یک - هیچ پرسپولیس رو شکست داد. یه پیروزی دلچسب که روز منو کامل کرد. البته برای مهدی خیلی نتیجه بدی بود تنها جاییکه ناراحت شدن مهدی برام اهمیت نداره این مورده اون پرسپولیسی دو آتیشه و من آبیه آبی و مدام در کل کل سرخابی بسر میبریم.عاشق کل کل فوتبالیم و کل کل فقط در حد فوتبال برام ارزش داره و نه بیشتر. اصلا فوتبال بدون کل کل حال نمیده که!!! پس هیچ وقت از کل کل ناراحت نمیشم. از جذابیت های فوتباله دیگه.  نیمه دوم رو درست حسابی ندیدم چون نویان میگفت بریم تو اتاقم و بازی کنیم و بیشتر مشغول بازی با نویان بودم ولی کیففففف کردم برای این برد.



بعد از بازی هم بالاخره رفتیم نمایشگاه گل و گیاه و سرمست از عطر زندگی شدیم. سه شاخه سانسوریا نیزه ای قرمز، آبی و صورتی هم خریدم و کلی براشون ذوق کردم. بعد هم رفتیم تو سیاه چادرا و آش دوغ و رشته و نون کلانه خوردیم.کلانه یه نون محلیه که با روغن کرمانشاهی و سبزی درست میشه و نویان عاشقش بود. جای دوستان خالی



خلاصه اینکه بعد از اعصاب خوردی ده روزه ای که به خاطر مسایل کاری داشتم، واقعا به این روز نیاز داشتم.( مدیر کل فقط چون میخواست بگه حرف حرف منه، یه مدتیه گیر داده که ما رو اذیت کنه!!! ساعت کاری رو زیاد کرده و میگه باید پنجشنبه ها هم بیاین!!! البته ما هم کوتاه نیومدیم و از تهران پیگیری کردیم و همه حق رو به ما دادن و کلی باهاش دعوا کردن که کارش خلافه قرارداده! گرچه نمیخواست حرفش زمین بیوفته و به روی خودش نمیاورد ولی فکر کنم ما موفق شدیم)

خدا جووووونم بابت همه چی مممنووووون شکرتتتتتتتت



نویانم عاشق ستونه نمیدونم چرا اینقدر بهشون علاقه داره!!! مخصوصا ستون های به قول خودش بوزززززورگ منوریل!!! اینم یه جور علاقس دیگه!!! این درخت بیدمجنون هم که جوونه هاشو میبینین، با تولد نویان به حیاط خونه بابا اینا اومده و یه جورایی درخت نویانه.



اینجا هم که پسری داره نقشه های باباشو مهر میزنه و چک میکنه که تخلفی توش نباشه



چند وقتی بود نویان یبوست داشت و میگفت مقعدش درد میکنه!!! البته هر روز شکمش کار میکرد. ملین های طبیعی مثل انجیر خشک بهش میدادم و براش روغن زیتون میزدم. ولی کم کم نگران شدم و پیش خانم دکتر میترا همتی بردمش. معاینه کرد و گفت آسیبش جدی نیست ولی باید یبوستش کنترل بشه. دو تا پودر داد که یکیش ملینه (پیدرولاکس) و  یه قاشق غذاخوری سرصاف شبا تو آب یا چایی حل کنم و بهش بدم یکی هم پروتکسین ری استوره که نوشته 7 نوع پروبیوتیک داره که صبحا باید حل کنم و بهش بدم.ماجرا داریمااااا. سر خوردن اونا خیلی عصبی شدم این چند روزه!!!! ولی امروز تصمیم گرفتم به خودم مسلط باشم. روح و روان پسرم خیلیییی واجب تر از همه ایناس.  گفت باید شیر خوردنش هم زیاد بشه!!! کلی سیستم جایزه و ... برای شیر خوردنش گذاشتم ولی هنوز جواب مطلوب نیست یکمی میخوره و دیگه نمیخوره!!! ازین بالشتکی های کاکائویی توش میریزم و به هوای خوردن اونا شیرش رو بهش میدم. اگه کتابی میشناسین که در مورد خوردن شیره ممنون میشم بهم معرفی کنین. هیچی مثل کتاب داستان برای نویان مفید نیست.

راستی بالاخره حکم استادیاری مهدی هم اومد. هوراااااا