قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

اسفند دوست داشتنی من، سلام

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ­ی نو
بوی یاس جانماز ترمه ­ی مادربزرگ

با اینا زمستونو سر می­کنم
با اینا خستگیمو در می­کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ­ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده­ ی لای کتاب

با اینا زمستونو سر می­کنم
با اینا خستگیمو در می­کنم

فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته­ های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه­ ها

با اینا زمستونو سر می­کنم
با اینا خستگیمو در می­کنم

عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه­ های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر می­کنم
با اینا خستگیمو در می­کنم

بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی

با اینا زمستونو سر می­کنم
با اینا خستگیمو در می­کنم...

اسفند مثل پنجشنبه هاست که همیشه صدبار قشنگ تر از جمعه هاست!

اصلا از همون شروعش قشنگه.سبزه سبز کردن، خونه تکونی و بوی تمیزی و حذف همه غبارها از زندگی!

خیابون های شلوغ و خرید های نوروزی.

حس بوی بهار از پشت پنجره و بارقه ی آفتاب روشن ولی بی جون از لای پرده ها، روی پوست سرد خونه.

کاشتن بنفشه های کوچک خوشبختی و پر کردن کلی گلدون با گل های ظریف و قشنگ بهاری.

دیدن ماهی گلی و سنبل گوشه و کنار خیابون

پایکوبی حاجی فیروز

شور قشنگ چهارشنبه سوری

اسفند یعنی یه سال دیگه

یه شانس دیگه

اسفند عزیزم، خوش اومدی...

شیرین تر از بهاااااااار


باز کن پنجره ها را که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد و بهار

روی هر شاخه کنار هر برگ

شمع روشن کرده است

همه چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یکباره آواز شده است

و درخت گیلاس

هدیه جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده است

باز کن پنجره ها را ای دوست

هیچ یادت هست؟

که زمین را عطشی وحشی سوخت

برگ ها پژمردند

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

با سر و سینه گلهای سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی

تو چرا این همه دلتنگ شدی

باز کن پنجره ها را و بهار را باور کن



امسال بهار زودتر از همیشه رسید!!!! هیچ سالی رو به یاد ندارم که از نیمه های اسفند درختا غرق شکوفه شده باشن!!!! خدایا بابت این همه زیبایی شکرت



اسفند دوست داشتنی من از راه رسید و عجول تر از همیشه داره بار و بندیلش رو جمع میکنه و میره و من مثل تمام اسفند های عمرم لبریز از حس ناب زندگیم. لبریز از شوق نوروز. هنوز مثل بچگی ها حال و هوای نوروز از خودبیخودم میکنه. عاشق این روزهام. عاشق این انتظار برای رسیدن بهار. این انتظار پرهیاهو...



عاشق ترافیک بازارو شلوغی خیابونا، بوی خاک روی نم دستمال خونه تکونی، صدا و بوی باروت ترقه ها، دویدن ها و دویدن ها



عاشق گل ها، شکوفه ها، جوانه ها

عاشق رقص ماهی های قرمز تنگ بلور

عاشق عطر عود دست فروش ها

عاشق شعله های لرزون شمع ها و هفت سین های کنار هم چیده شده گوشه خیابونا

اسفند همیشههههه برام زیباتر از بهار بوده و هست...




بهار در راه است

لبریز از عطر بهارنارنج

با کوله باری از شکوفه های عشق

سبزه های امید

و ابرهایی که آبستن بارانند

شاید خدا خواست و این بهار

درخت آرزوهایمان جوانه زد...




بهترین و شادترین و اسفندی ترین روزها رو براتون آرزو میکنم.

ایام به کام