قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

زود بزرگ نشو!




تقدیم به فرزندم :
زود بزرگ نشو مادر
کودکیت را بی حساب میخواهم و در پناهش جوانیم را!
زود بزرگ نشو فرزندم 
قهقهه بزن،  جیغ بکش،  لوس شو،  بچگی کن، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام!
آرام آرام پیش برو،  آن سوی سن و سال هیچ خبری نیست گلم!  هرچه جلوتر میروی همه چیز تندتر از تو قدم برمیدارد!
حالا هنوز دنیا به پای تو نمیرسد از پاکی. الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز!  همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش،  یک قدم، دو قدم،  ولی زود بزرگ نشو مادر!
آرام آرام پیش برو گلم.  آنجا که عمر وزن میگیرد، دنیا به حدی سبک میشود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت.  
آن سوی سن و سال خبری نیست.  کودکی کن.  از ته دل بخند به اداهای ما که برای خنداندنت دلقک میشویم. بزرگ که شدی از نگاه دلقک ها گریه ات میگیرد،  میدانم.
عشق من کودک بمان دنیا بزرگت میکند...
پ.  ن : دیروز 20 اسفند، تولد بابام بود و یه جشن تولد ساده اما صمیمی، خونه دوست قدیمی بابا،  عمو بهرام عزیز،  که اون هم متولد 20 اسفنده،  گرفتیم و جاتون خالی خیلی خوش گذشت...