قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

شیرین تر از عسل




آخه مگه میشه این عسل خان خوش تیپ رو نخورد؟!!! جریان خاله سوسکه است و دست و پای بلورین بچش



نویانم داره بزرگ و بزرگ تر میشه و باور این سیر برای من و مهدی سخته!!!! نویان کوچولوی مامان، قد کشیده، حرف میزنه، حتی بیشتر از حد تصور ما مسائل پیرامونش رو متوجه میشه!!!! دقتش به اطراف و ثبت صحنه ها و اشخاص بی نظیره.عاشق "آبوم" (آلبومه) و افراد رو معرفی میکنه. این سرسره آبی به نظرش بلند بود و تا مدت ها ازش سر نمیخورد، ولی پسرم شجاع شده و سرسره آبیم امتحان کرد بالاخره البته هنوز هم از وارد تونل شدن میترسه!!! دلیل این ترس هم برامون نامعلومه.عاشق نورپردازی نوبهار پلازاس (پاساژه) و تو روز هم که از اون مسیر رد میشیم ازمون نورررر میخواد!!!! صخره نوردیشم حرف نداره!!! یه تیکه صخره مصنوعی تو پارک برای بچه ها گذاشتن و نویان با مهارت خوبی، صخره نوردی میکنه.البته خب اطلاع دارید که نویان از بچگی عاشق "bile" (پله) بود و هست و مهارت در صخره نوردی هم جای تعجبی نداره!!!



این اولین سازه دست ساز آقا نویانیه. جدیدا هم مهدی براش دومینو گرفته، شیطونک نمیذاره بچینیمش. هنوز کامل نشده، محکوم به فنا میشه
عاشق قایم موشکه و وقتی دنبال چیزی میگرده تکرار میکنه "ایدا؟! نهههه" یعنی اینجا نیست و کلی همه رو عاشق "ایدا ایدا" ( اینجا) گفتن هاش کرده.
تو طول روز هم چندین بار سراغ سنتورش میره و مینوازه و دوباره جمعش میکنه!!! (این سنتور یه زمانی ماله من بود، بعد از مدتی من رفتم سراغ گیتار و شبنم سنتور رو دست گرفت. شبنم هم الان رفته سراغ کمونچه و نوبت نویانه. نویان که عاشقشه. مخصوصا اینکه عمو سعیدش هم حرفه ای سنتور میزنه و نویان فکر میکنه داره مثل اون مینوازه ) البته دف هم خیلی دوست داره و گاهی دمکنی رو میاره میگه برام دف بزنین
همچنان یه بار نیمه های شب، از خواب بیدار میشه، ولی من دیگه بلندش نمیکنم. صورتم رو نزدیکش میبرم، اونم صورتم رو نوازش میکنه و دوباره میخوابه. گاهی هم خودشو تو بغلم جا میده. خدا میدونه که چقدر این لحظات ناب و شیرینن، ولی من رو میترسونن که نتونم نویان رو مستقل کنم و تو تخت خودش بخوابونم!!! برنامه جداسازیش رو گذاشتم برای ماه بعد که کامل از شیر گرفتمش(البته الانم شبا شیر نمیدم تا نزدیکای 8 صبح). خدا خودش کمکم کنه. کلی مرحله سخت در پیشه!!!



بالا رفتن که کلا بازی مورد علاقه نویانه، مخصوصا اگه بالای ماشین دجونش باشه!!! کلا خسارت های وارده به برف پاککن و ماشین دجون دیگه از حدش گذشته



پسری عااااااشقه enoone (هندونه) و anoor (انگور) و tabebi (طالبیه) ردخور نداره باید حتما در روز یکیشونو بخوره. انگور هم حتما باید دستش بگیره و دونه دونه بخوره.
شعر عموزنجیرباف رو براش میخونم و اون جواب میده. کلا استعدادش تو یادگیری شعرها عالیه و کلی از شعرهای کتاباش رو حفظه. البته نمیخونه ولی وقتی ما وسطش مکث میکنیم، کلمه بعدی رو میگه.
"ببییییین" گفتن های با تاکیدش رو باید حتما شنیدددد. 



عزیردل مامان فکر میکنه اگه هر کار سختی میخواد انجام بده "علی" بگه راحت میشه وقتی هندونه به اون سنگینی رو میخواد بلند کنه، چنان علی ای میگه بیا و ببین
یه بار تو ماشین بابا بودیم و بابا بی هوا از پارک اومد بیرون و زد به ماشین کناری. البته خدا رو شکر سرعت ها زیاد نبود و چیزی نشد. ولی واکنش نویان تماشایی بود چنان "ای بابا" ای گفت دیدنیییی. کلی بهش خندیدیم. اون روز تا بابا میرفت تو سرعتگیر یا چیزی از این دست، به بابا نگاه میکرد و با "ای بابا" گفتن هاش تذکر میداد
"آره بابا" و "نه بابا" هم که از واژگان مورد علاقه نویانن و بسیار پرکاربرد.
"بیلا" تو فرهنگ زبان نویانی یعنی بیااا و "عمه بیلا ،haba بیلا ، عمو اینابیلا ، عمو دعید بیلا ، mamam بیلا" رو زیاد ازش میشنویم.
عاشق "نینیا"س و مدام میخواد با نی نیا بازی کنه.
"پلو آلی" (پلو خالی) هم غذای مورد علاقشه که مامان مجبوره بهش پلو خالی با مثلا خورشت سبزی بده از قبل باید قاطی کنم و براش بیارم وگرنه زیربار نمیره!!! مثلا اگه سرسفره دیس پلو باشه نمیذاره خورشت روش بریزی و باید پلو خالی بهش بدی



تو آب دادن به گلدونای مامان حسابی فعاله و دوست داره خودش انجامش بده!!! معمولا فرش های خونه ما، به دلیل آب بازی های حضرت آقا خیس تشریف دارن!!!! آب پاش به دست کل خونه رو آب پاشی میکنه حتی مامان و بابااااا



بیرون ریختن کتاب های کتابخونه هم از تفریحات مورد علاقشه!!!! الانم داره برای دفاعیه دکترا بابا مهدی، که ایشالا 6 شهریور ماهه مطالعه میکنه تا بتونه کمکش کنه



اینجام که محو کارتون شده!!!! عاشق آهنگ "ووو چی چی" (قطاره)
با اینکه خیلی سعی کردیم این مدت زیاد تلویزیون نبینه، ولی چندان هم موفق نبودیم متاسفانه!!!!
نویان همچنان میانه خوبی با لبنیات نداره و به سفارش دکترش همون پودر شیرخشک رو که دوست داره بهش میدم. "ببجونیور" شیر خشکی بود که پزشکش بهم معرفی کرد و نویان با قاشق میخوره و "ایش به به" یعنی از طعمش راضیه
عابربانک های ما هم، همگی ماله عمو هستن که به نویان به به بده!!!! این تنها نظریه که پسرم در مورد عابربانک داره.
سکه هم ازمون میگیره میگه "پول" و میذاره تو جیبش



در تدارک مقدمات گرفتن از پوشکم. فعلا دارم باهاش کار میکنم که بتونه خودش شلوارش رو دربیاره و ببینه که ما رو به قول نویان "ladan" (لگن) دستشویی میکنیم تا الگوبرداری کنه!!! البته فعلا لگنش تبدیل به اسباب بازی شده!!!! و همچنان پشت مبل ها رو، به نشستن رو لگن ترجیح میده!!! تا دو سالگی فعلا عجله ای نیست ولی میدونم مسیر سختی در پیشه.