قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

باغ زیبای پدرم

کلمات از من می گریزند
چون افتادن برگی در باد!!!
وقتی تو نیستی
صدای پای آب هم
غریبه ایست
که از بستر تن زمین می گریزد
دیگر هیچ تن خسته ای
زیر آن درخت سیبی که میوه اش
ممنوعه عشق بود
شعر را بهانه ماندن تو نمی کند...
ن.آتش
(شعر از بابامه)














باغتون آبااااااد، دلتون شاااااااد, تنتون سلامت
سایه تون مستدام