ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ساعت 3 بامداد دوشنبه 17 دی 1397 و پرواز به سمت وین و بعد تورنتو. با دلی تنگ و چشمانی اشکبار، بدرقت میکنیم و تو رو به خدا میسپاریم. تو میری و ما میمونیم و دلتنگی هامون، خاطراتمون،غیبت هامون و شب هایی که تا صبح حرف میزدیم و ریز ریز میخندیدیم.یادش بخیر...
جوانه عزیزم، دختر خاله مهربونم، میدونم که مثل همیشه موفق میشی، مثل همیشه...
بدون که جات تو قلبمون مهر و مومه و بیصبرانه انتظار دیدارت رو میکشیم. برو، پرواز کن به سمت آینده ای روشن تر و آرامشی بیشتر که من مطمئنم بهترین ها در انتظارته...
"جوانه، دختر خاله عزیزم فاند تحصیلی گرفت و رفت کانادا که دکترا مخابرات بگیره. رفت و بعیده برگرده!مثل 7 سال پیش که کیانوش(پسرخالم) رفت، فوق دکترا گرفت و دیگه برنگشت!!!همه عزیزامون دارن میرن و ما روز به روز تنهاتر میشیم. ما میمونیم و دودلی هامون و ترس از آینده!!!ما میمونیم و تردید هامون بین رفتن و موندن!!!!کاش ایران جای بهتری برای زندگی بود!!!!»
سه شنبه 11 دی 1397 جوانه اومد کرمانشاه برای خداحافظی و چقدر خداحافظی سخته!!!چقدر گریه کردیم
لحظه خدافظی به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد
دست خدا سپردمت