قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

بوی خوب نوروز

از روزی که ماهی های قرمر تنگ بلور پاشونو تو کوچه ها میذارن، حال و هوای نوروز تو دلم قدم میزنه و من چقدر عاشق نوروزم. چقدر عاشق این جنب و جوش هام. خیابون های شلوغ، آهنگ های شاد، دست فروش هایی که وسایل هفت سین میفروشن، خرید های پشت سر هم، خونه تکونی،بوی خاک روی نم دستمال، فکر چیدن بهترین سفره هفت سین، شیرینی و شکلات و آجیل و ساعت ها تو آرایشگاه منتظر موندن!!!!حتی صدای ترق و تروق ترقه های بچه های بازیگوش!!!

هر سال این وقتا با خواهرام بازار رو زیرورو میکردیم. شوق خرید عیدی، وای که چه لذتی داشت. ولی امسال وضعیتم به خاطر وجود نی نی با همیشه فرق داره. به دستور دکترم بیشتر از 15 دقیقه نباید پیاده روی کنم و خرید های عید رو از دست میدم. خونه تکونی هم که هیچی... حالا تو فکرشم که یکی رو بیارم یه تمیزی کلی بکنه. نه مثل هر سال که خونه رو زیرورو میکردم. فدای یه تار موی نی نی ام.

عید امسال با همه عیدها برام فرق داره. یه شوق عجیبی تو وجودمه. مثل اولین عیدی که کنار مهدی عزیز سر سفره هفت سین نشستم. وای که چه لذتی داشت وقتی بعد از اون همه انتظار سال جدید رو تو خونه خودت تحویل کنی و چه لذتی داره امسال که حس کنی قلب کوچیکش تو بطن تو میتپه. همون قلب کوچیکی که آرزوشو داشتی. خدای مهربونم این فرشته کوچیک چند سانتی بعد از مهدی، بهترین هدیه آسمونی بود که ازت گرفتم. خودت میدونی که چقدر عاشقشم. خودت مراقبش باش و به سلامت به دنیا برسون. من پاره وجودم رو به خودت سپردم ای مهربون بی همتا.

خدایا اندکی آرامش

کلافه ام. از دست خودم خیلی کلافه ام. نمیدونم چرا نمیتونم آرامش داشته باشم!!! مدام نگران از دست دادن فرشته ای ام که تو وجودم ذره ذره جون میگیره. همش منتظر نشونه ای ام که نگران ترم کنه، دردی!!! ترشحات رنگیی، لکه ای و ...

انگار هنوز باورم نشده که خدا بهم نظر کرده و خودش هم مراقبشه!!! با هزار عذاب سعی میکنم تو روز بیخیال تر باشم ولی افسوس که کابوس های شبونه دست از سرم برنمیداره!!! دو شبه خواب میبینم از دستش دادم!!! دیشب بعد از اینکه از خواب پریدم، دیگه خوابم نمیبرد!!! از دست افکار منفی که مدام به وجودم سرک میکشه خسته شدم. دلم میخواد اینقدر اشک بریزم تا دلم سبک بشه. از این ترس که روز و شب رو ازم گرفته، خسته شدم.

دیروز چک ماهانه داشتم. از حموم که بیرون اومدم دل درد بدی گرفتم و تا وقتی که رفتم پیش دکتر ادامه داشت، ولی تو مطب قطع شد!!! به دکترم گفتم و اونم گفت اگه ادامه دار شد خبر بدم. حدس میزد سرما بهم زده. خوب بودم تا وقتی که اومدم خونه. پام که به خونه رسید درد شدید شروع شد، نمیتونستم تکون بخورم و باز اضطراب و اضطراب!!!

خواهرم حوله گرم برام گذاشت و درد آروم شد و خداروشکر فعلا خبری ازش نشده!!!!

ماه پیش 58 کیلو بودم، طی یه ماه 2.5 کیلو چاق شدم!!!! دکتر مولتی ویتامینم رو کم کرد و هشدار داد که مواظب چاق شدنم باشم!!! نمیدونم چرا اینقدر چاق شدم. تغذیه ام تغییری نکرده!!! فقط میوه بیشتر میخورم. البته خوابم خیلی زیاد شده و به محض اینکه از اداره میام خونه میخوابم. شام هم که مثل قبل یا میوه، یا سالاد یا شیر و خرما و از این جنس...

فشارم هم از نظر دکترم بالا بود، 12.5 روی 9!!!! ماه پیش 13 روی 9 بود و ممنوع النمک شدم!!! خیلی هم مراعات میکنم ولی نمیدونم چرا پایین نیومده!!! این هم نگرانم میکنه.

از امروز صبح هم ترشحاتم زردرنگ شدن!!! با مطب دکترم تماس گرفتم و ماما گفت لباس زیرم رو سه بار در روز عوض کنم و اگه رفع نشد برم مطب تا معاینه بشم!!!

اصلا حال خوبی ندارم. نگرانم. گرچه میدونم نگرانی های یه مادر برای فرزندش از لحظه مثبت شدن آزمایش تا آخر عمرش ادامه داره ولی به نظرم این همه دلواپسی طبیعی نیست!!! دلم میخواد بیخیال تر باشم. این استرس ها برای فرشته کوچولوم خیلی ضرر داره و خوب میدونم ولی چرا نمیتونم کنترلش کنم؟؟!! دلم گرفته. دوست دارم بیخیال باشم و از این دوران لذت ببرم. دوست دارم فقط به چیزای خوب فکر کنم ولی...

حتی وقتی با کوچولوم هم حرف میزنم مدام با نگرانی میگم: "جات خوبه مامان؟! مامان محکم منو بچسب!!!"

بچه ها برام خیلی دعا کنین. حال خوبی ندارم. خدای مهربونم خودت نگرانی و استرس رو ازم دور کن و بهم آرامش بده.

افسوس


از دیشب خیلی حالم گرفته شده. شاید قابل درک نباشه ولی حس مادری زودتر از اونی که فکرشو بکنی بند بند وجودت رو فرا میگیره. باید تجربه کرده باشی تا بفهمی چقدر زود دل میبندی، به موجودی حتی چند سانتی و حتی فاقد روح!!!!دیشب شنیدم نی نی پسرداییم که حدودا 2 هفته ای بزرگتر از نی نی من بود، تو هفته 9 ضربان قلبش متوقف شده و فرشته جون مجبور شده سقطش کنه. خیلی ناراحت شدم. بی تابی و حالش کاملا برام قابل درکه. خدای مهربونم بهش صبر بده و البته فرزندی دوباره شاید این غم زودتر فراموش بشه. خدایا مواظب همه کوچولوها و مادرای عاشقشون باش. خدایا به کوچولو منم نظر کن که همیشه سالم باشه و شادی مهمون قلب کوچیکش. آممین