قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

زندگی خاکستری است!

همیشه یه چیزایی تو زندگی هست که ازشون فرار میکنی!اینقدر ازشون میترسی که حتی حاضر نیستی تجربه شون کنی!!!شیفت برای من ازون اتفاقا بود!!!وقتی دوره های پیش از استخدام رو میگذروندیم، بهمون گفتن سوییچ شیفت شب داره و دیتا نداره. خدا میدونه چقدر درس خوندم که رتبه بالایی بیارم و وارد دیتا بشم. چرا؟!فقط از ترس شیفت شب!!!رتبه خوب رو آوردم و وارد دیتا شدم و بدترین ساعت کاری دنیا رو تجربه کردم!!!و جالب اینکه تو همون شرایط اسفناک، باز هم از شیفت شب فراری بودم!!!ده سال تمام اسم شیفت چهل ستون بدنم رو لرزوند!!!هنوز هم نمیدونم ریشه اینهمه ترس چی بود امااااا....

الان نزدیک به یکساله که اومدم تو شیفت. به جرات میگم حیف از ده سال عمرم که به اداری بودن گذشت!!!دروغه بگم شیفت راحته که صدالبته نیست. دروغه بگم سخت نیست وقتی همه تعطیلن و برنامه دورهمی و سفر می چینن، تو 12 ساعت سرکار باشی. دروغه بگم ناراحت نمی شی وقتی به هر دلیلی ادارات تعطیل میشن اما تو نه تنها تعطیل نمیشی که حتی مجبوری بیشتر کار کنی.دروغه بگم شب نخوابی و سردرد و ... نداری. اما مهمترین چیز برای من آرامشه و از نظر من همینکه یه عده ای رو کمتر میبینی و کمتر باهاشون سروکله میزنی به تموم سختیاش می ارزه. امشب دلم خواست بنویسم نه فقط برای اینکه شیفت رو دوست دارم، اومدم بنویسم که یادم بمونه هر چیزی، خوبی ها و بدی های خودشو داره و این ما هستیم که با توجه به سبک زندگی مون، باید ببینیم کدوم کفه ترازو برامون سنگین تره.اومدم بنویسم که یادم بمونه بعد از این، هیچ چیزی رو قبل از تجربه کردن قضاوت نکنم و  از هیچ چیزی فرار نکنم!!! امشب اعتراف میکنم که عاشق سکوت شب های ادارم!

1399/08/08