عطر یلدا
عطر یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر ...
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان .
قراری طولانی به بلندای یک شب.
شب عشق بازی برگ و برف ...
پاییز چمدان به دست ایستاده !
عزم رفتن دارد ....
آسمان بغض میکند .... میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ...
دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد
آخرین نگاه بارانی اش را
به درختان عریان میدوزد
دستی تکان میدهد ....
قدمی برمیدارد سنگین و سرد
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز ...
و...
تمام میشود .
پاییز ...
ای آبستن روزهای عاشقی...
رفتنت به خیر ...
سفرت بی خطر...
30 آذر سالروز دوستی من و مهدی و سرآغاز عشق نابمونه. ما در طولانی ترین شب سال، عهد بستیم صادقانه در کنار هم بمونیم و خدا رو شکر که تا امروز عهد نشکستیم. باورم نمیشه این همه سال گذشته! 30 آذر 1382! خدایا تنور عشقمون رو گرم نگه دار.آممین
ماه پیش که باهاش حرف زدم، از زمین و زمان گله داشت. از خدا گله داشت. بغض داشت ولی میگفت خوبم! میدونستم انتظار کلافش کرده ولی کتمان میکرد. به جایی رسیده بود که میگفت دیگه اصلا نمیخواااام! و من با اینکه خوب میدونستم این ندای دلش نیست، همراهش شدم. چقدر اون روز پکر بودو چقدر من پکر شدم! همش با خودم میگفتم خدایا حکمت این مسیر طولانی، این انتظار سخت و طاقت فرسا چیه؟! و با خودم زمزمه کردم تنها تو دانی و تو...
دیروز عکس بی بی چک مثبتش، دنیا رو به من بخشید. انگار همون پنجشنبه ای بود که خودم خط قرمز رنگ دوم، رو دیده بودم. خاطرات مثبت شدن بی بی چکم جلو چشمام رژه رفتن و تنها ندایی که از من برآمد "الهی شکرت" بود.
امروز با خوشحالی غیرقابل وصفم اومدم که مژده بدم. "سمیرا عزیزم" دوست مجازی سایت فیروز، تو روزهای سخت انتظار در ابتدا و دوست حقیقی من، در ادامه راه، مااااااااااااااااااادددددرررررررررررررر شد....
سمیرا و سیامک عزیزم یه دنیاااااا شادباش منو مهدی رو بپذیرین. امیدوارم که با سلامتی این روزهای شیرین رو پشت سر بذارین و نی نی نازتون رو در آغوش بگیرین. بهترین ها رو براتون آرزو دارم.
سی و دو سال پیش، خدا یکی از بهترین فرشته هایش را به زمین بخشید تا سهم من از عاشقی شود. مهدی عزیز تر از جانم، عاشقانه هایم با تو معنا شد و زندگیم با تو شیرین. باش و با بودنت بودنم را بهانه باش. عزیز دلم تولدت مبارک ...