درباره من
چند وقتیه که دلمون میخواد ثمره عشق ابدیمون با نفس های گرمش، خونمون رو گرم تر کنه. و می نویسم تا شاید دغدغه های زندگیم تجربه ای باشه برای بقیه.....
امید که روزی نی نی ام بزرگ شه و دغدغه های این روزهای پر استرس رو بخونه و شایدم به حال الان مامانش بخنده
(از اوایل تابستون 1393 ، پس از چهارسال زندگی مشترک، تصمیم گرفتیم عاشقانه هامون سه نفره بشه. بعد از 6 ماه انتظار و تجربه روزهای تلخ، بالاخره دوم بهمن 1393 فهمیدیم که مهمونی تو راهه)یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 11:55 پسرم نویان (Noyan) به عاشقونه هامون حال و هوای دیگه ای بخشید...
ادامه...
پیوندها
- روزهای زندگی (مرضیه جون - بلاگ اسکای)
- لونه ما (مامان کلاغی)
- من مادر شادابی خواهم شد (فافا جون)
- روزنگار فرشته (فرشته جون)
- در آرزوی مامان شدن (مادر آینده)
- قمارباز
- خاطرات دردونه من و بابا علی (خدیجه جون)
- دوران زندگی شیرین من (سارا جون)
- مامان آینده (آزاده جون)
- دختری از جنس بلور (سوری جون)
- آرامش جانم (حوای عزیز)
- از زبان یک مادر(مامان کلاغی جونم)
- آبگینه عزیز
- بوی بهشت " محجوب بانو عزیز و عسلک شیرین"
- خاطره های خوب و بقیه شون (ماری عزیزم)
- خلوت من (سمیرا عزیز)
- غریبانه
- هزار و یک شب بارانی (باران عزیز)
- در آستانه در ( سوری عزیزم)
- حوای بی آدم (زاهارا عزیزم)
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- شهریور 1400 1
- مرداد 1400 2
- خرداد 1400 2
- اردیبهشت 1400 2
- اسفند 1399 3
- دی 1399 3
- آذر 1399 2
- آبان 1399 1
- مهر 1399 5
- شهریور 1399 3
- مرداد 1399 1
- تیر 1399 5
- خرداد 1399 1
- اردیبهشت 1399 1
- فروردین 1399 2
- اسفند 1398 5
- بهمن 1398 6
- دی 1398 5
- آذر 1398 5
- آبان 1398 4
- مهر 1398 5
- شهریور 1398 2
- مرداد 1398 2
- تیر 1398 3
- خرداد 1398 3
- اردیبهشت 1398 5
- فروردین 1398 4
- اسفند 1397 5
- بهمن 1397 4
- دی 1397 7
- آذر 1397 5
- آبان 1397 3
- مهر 1397 6
- شهریور 1397 5
- مرداد 1397 3
- تیر 1397 6
- خرداد 1397 5
- اردیبهشت 1397 3
- فروردین 1397 5
- اسفند 1396 8
- بهمن 1396 6
- دی 1396 7
- آذر 1396 3
- آبان 1396 5
- مهر 1396 8
- شهریور 1396 8
- مرداد 1396 6
- تیر 1396 7
- خرداد 1396 8
- اردیبهشت 1396 6
- فروردین 1396 7
- اسفند 1395 9
- بهمن 1395 8
- دی 1395 7
- آذر 1395 8
- آبان 1395 7
- مهر 1395 9
- شهریور 1395 6
- مرداد 1395 8
- تیر 1395 4
- خرداد 1395 7
- اردیبهشت 1395 6
- فروردین 1395 6
- اسفند 1394 5
- بهمن 1394 3
- دی 1394 4
- آذر 1394 4
- آبان 1394 5
- مهر 1394 4
- شهریور 1394 14
- مرداد 1394 10
- تیر 1394 16
- اردیبهشت 1394 3
- فروردین 1394 9
- اسفند 1393 8
- بهمن 1393 4
- دی 1393 8
- آذر 1393 14
- آبان 1393 17
تقویم
شهریور 1400| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جستجو
فاجعه، نه حادثه!!!
چی بگم! از کجا بگم! از وقتی شنیدم یه چشمم اشکه یه چشمم خون! چرا آخه چرا؟! از چی بگم! واقعا نمیدونم به کجا رسیدیم!
از کی ما اینقدر بیشعور شدیم؟!
حاضریم به خاطر فیلم و عکس، به خاطر دنیای مجازی و لایک های مجازی تر، انسانیت رو فدا کنیم! و حتی جون خودمونو!!!!!
باورم نمیشه!
چرا باید ماشین های امداد التماسمون کنن تا جاده رو باز کنیم؟!!!
چقدر از انسانیت فاصله داریم؟! چقدر از جهان اول دوریم؟!
اینهمه ادعای ایرانی بودن و دم از کوروش کبیر
و فرهنگ غنی ایرانی که گوش فلک رو کر کرده،
اینجور مواقع کجا دفن شده؟!
دیگه شایدها و ای کاش ها فایده ای نداره!
دیگه راه برگشتی نیست.
شاید اگه اینقدر ازدحام نبود به چند نفر بیشتر، فرصت
زندگی داده میشد!
داریم به کجا میریم؟!
همه چی رو فدای دنیای مجازی نکنیم! خواهش میکنم.
گرچه ایمان دارم
حتی اگه تجمع هم نبود،پله کوتاه آتش نشانی بلند نمیشد!
اگه این همه موبایل در حال عکاسی و فیلمبرداری هم نبود،
باز هلیکوپتربرای خاموش کردن آتش، نمیرسید!
نباید همه تقصیرها رو هم گردن بی فرهنگی انداخت!
بی مسئولیتی و بی کفایتی مسئولان رو نمیشه نادیده گرفت!
بازسازی و به سازی ساختمون های قدیمی و ناامن رو
نمیشه پشت گوش انداخت!
کمیته بحران چه معنی ای داره؟!
بعد از 48 ساعت هنوز آتش پلاسکو مهار نشده!
من این پست رو ننوشتم که بگم فقط مردم مقصرن،
ولی انتظار من از مردمم بیشتر از این هاست.
و خوشحالم که صف های طولانی جلوی انتقال خون رو میبینم.
خوشحالم که هنوز هم خوب های مملکتم کم نیستن
و عاجزانه التماس میکنم
با نشر عکس و فیلم های کشته شدگان بی گناه،
قلب بازماندگانشون رو به درد نیارین!
به فکر چشم های اشکبار کودکی باشین که عکس پدر بی جانش رو (با اون حال)
تو صفحه های مجازی میبینه!
از ته دل آرزو میکنم
که امید چشم های منتظران ناامید نشه
و جگرگوشه هاشون زنده باشن و به آغوششون برگردن.
و چقدر دلگیرم برای مدافعانی که به دل آتش رفتند
تا نفس های بیشتری امتداد پیدا کنن
و چه بی گناه پرکشیدن.
چقدر این غم سنگینه.
غم اونایی که جونشونو از دست دادن،
اونایی که مجروحن،
اونایی که دار و ندار زندگیشون تو شعله های آتش از بین رفت.
کارگرایی که دم عید بیکار شدن!
چی میشه گفت؟! تسلییییت؟!!!!
( 30 دی 1395 پلاسکو آتش گرفته فرو ریخت)
کاریکاتور از بزرگمهر حسین پور
(خواهش میکنم ایقدر بیشعور و بی تفاوت نباشیم!)
سلام اجی خوبی خداروشکر اجی ان شاءالله که بارداری راحتی داشته باشه و نی نیش صحیح و سالم بیاد بغلش اجی
بهش بگو واسه دختر همسایه مون هم دعا کنه اجی
ایشالا چشم
سلام اجی خوبی ان شاءالله حال مامان نی نی هم زود خوب میشه اجی زمان زود میگذره جوری که یهو میبینی نی نی دوستت به دنیا اومده
راستی اجی دوستت رفته غربالگری؟!!؟؟
اخه اخرای اذر باردار شد فکر کنم باید غربالگری بره این موقع ها
آره عزززیزم همین طوره که میگی خدا رو شکر غربالگری هم خوب بوده
خدارحمتشون کنه
ان شاالله دیگه شاهد اینگونه حوادث نباشیم
انشاا
نسیم جان کوووووووجایی؟
خودت ، نویان جان و همسره گرامی خوبن؟
سلام عزیزم خوبم ممنون که یادم هستی سفر بودم
سلام اجی خوبی حال دوستت بهتره اجی؟؟
سلام گلم شکر خودش نه ولی نی نی گوگولیش خوبه
یه بار هم بهم گفتی دست خط دکتر حسابی رو تو وبلاگ بذار و معنی کن. ببخشید من با گوشی میام وبلاگ ، سخته آپلود عکس با گوشی. چند بار امتحان کردم ولی نتونستم آپلود کنم.
خواستم بگم به این دلیل نذاشتمش. حالا ان شاالله برگشتیم یاسوج و عمری بود و یادم بود میذارمش.
عزیز دلمییی اتفاقا یادم بود گفتم حتما مشکلی بوده نذاشتی. قربونت برم مهربون
جیگرم کباب شد
عزیزم منم نمیگم با حرفات موافق نیستم چرا هستم
فقط همیشه سعیم بر این بوده که به قضاوت کسی که هیچ وقت نمیتونم خودمو بجاش بذارم نمی نشینم
حساب هرکسی هم که کوتاهی کرده بی هیچ شکی با خداست که جای حق نشسته
بهتره بیش از این اعصاب خودمونو خراب نکنیم
البته من منظورم غصب اموال مردم و یا بیکار کردن یه عده توسط شهرداری نبود منظورم بطور کلی این بود که ما مردم اگه شهرداری برای ایمن نبودن ساختمان ضربتی عمل میکرد و اونجا رو میبست تا مغازه داراش به فکر بیفتن بازهم انگشت اشاره مون به سمت مسئولین بود و ازشون بخاطر حفظ جان و مال مردم و مغازه دارا تقدیر نمیکردیم!!! متاسفانه ما اینجوری هستیمحالا هم که شهرداری فقط به اخطار اکتفا کرده میگیم چرا نوسازی نکردن چرا تجهیزات ایمنی ندادن چرا آتش نشانان اینکارو کردن یا اونکارو نکردن
بهرحال من به شخصه مقصر اصلی رو خود مالکین اونجا میدونم که با وجود اخطارها حتی یه بیمه هم نکردن چه برسه به اقدام برای ایمن سازی
البته منکر کوتاهی مسئولین هم نمیشه شد ولی گاهی شکایتها مون منصفانه نیست خودمون کوتاهی میکنیم و نمیخوایم قبول کنیم و فکر میکنیم اتفاق و حادثه فقط برای همسایه است
تا یه جایی حرفات درسته منم قبول دارم باید مغازه دارها بیمه بودن مغازه ها بیمه بودن ولی باز هم میگم مقصر اول مسیولینن نه مردم کجای دنیا روند ایمن سازی این مدلیه؟؟ اینا همش بهونه است برای سرپوش گذاشتن رو کوتاهی هاشون. چیزی نمیشد اگه مغازه های میلیاردیشون چند ماه به مغازه دارها که داده میشد تا بازسازی تموم بشه! همیشه نباید مردم تاوان بدن! ولی متاسفانه همیشه همین میشه. و البته متاسفانه مالک این ساختمون بنیاد مستضعفانه و باز هم دور به مسیولین میرسه
همه چی مثل یه کلاف سردرگم شده . مثل یه دور باطل . شهرداری اخطار داده ، حتما بعدشم سبیلش چرب شده که بیخیال شده . هیشکی به هیشکی اعتماد نداره دیگه . همین دوسال یش بود که اون تولیدی آتیش گرفت و زن بدبخت از پنجره افتاد پایین . دوسال پیش هم نردبون آتش نشانی نرسیده بود تا اونجا . دوسال پیشم ناراحت شدیم و بد و بیراه گفتیم و غصه خوردیم. چیزی درست شد؟ نه . بعد ازاین هم چیزی درست نمیشه . مملکتی که به جای ایمنی و حفظ امنیت و بالابردن استانداردها خودشو به آقا ابوالفضل میسپره و به قتلگاه فرستادن قشر پایین جامعه رو " غیرت" به حساب میاره ، همینی که هست میمونه. اگه بدتر نشه
متاسفانه باهات کاملا موافقم
متاسفم و غمگین
ولی به این فکر میکنم که اگر بعد از 14 بار اخطار شهرداری برای ایمن سازی و نوسازی ساختمان پلاسکو، قدرت اجرایی شون رو بکار میگرفتن و اونجا رو پلمب میکردن بازهم مردمی بودن که زبانشون به گله و شکایت باز میشد و مطمئنا صفحات مجازی پر میشد از این مطلب که توی این وضعیت اقتصادی دارن چوب لای چرخ تولیدکننده ها و بازار و کاسبها میذارن، البته این گفته خود شهردار توی یه جلسه در شهرداری در سال 94 هست!!!
متاسفانه ما مردم توی هر موقعیتی حرف برای گفتن داریم و زبان برای گله و شکایت از مسئولین
باهات موافق نیستم صبا جان پلمپ کردن و بیکار کردن مردم راهش نیست ؟! باید ساختمونی در اختیارشون بذارن که کسب و کار راه بندازن یا نه؟! همین جوری که نمیشه مردم رو بیکار کرد! مسئولین اولین مقصرن بی هیچ بروبرگردی! بس که به فکر پر کردن جیب خودشونن! من به چشم نمونشو دیدم. پدر خودم یه مغازه تو بهترین موقعیت شهرمون داره که تو طرحه. به قیمتی شهرداری میخوادش که بدترین جای شهر هم نمیشه مغازه خرید! این مسئولیت پذیری نیست عزیزم. کسبه میگن در ازای مغازه هامون مغازه بدین ولی مسئولین بی مسئولیت میخوان مفت از دست اینا بگیرن پاساژ های میلیاردی بزنن و پولش بره جیب خودشون و به ریش مردم بدبخت بخندن! اینه داستان تلخ اطراف ما صبا جان! مطمئن باش هیچ کس راضی نیست جای ناامنی کار کنه ولی راهش اینی نیست که شهرداری ماله مردمو غصب کنه
نسیم جان من شنیدم چون آتش نشانا حدس میزدن ساختمون نشست کنه به سختی همه آدمارو تخلیه کرده بودن. اما به محض خروج یکسری از کاسبا که دنبال اسناد و چکاشون بودن دویدن تو و باز آتش نشانا مجبور میشن برن تو.
واقعا در مقابل جان انسانها پول چه ارزشی داره؟ الان هم خوده اون کاسبا مردن و هم آتش نشانا به رحمت خدا رفتن
حرفت درسته ولی نمیشه اونارم به تنهایی محکوم کرد. همه زندگیشون اونجا بوده، به خاک سیاه نشستن! گرچه به نظر من باید بیمه بودن. اینجاس که فرق جهان اول و سوم رو میبینم اگه مغازه ها بیمه بودن صاحبانش از ترس مال جونشونو نمیدادن! همه چی غمگینه همه چی...
سلام اجی خوبی واقعا نمیدونم چی بگم اجی اونایی که اینکارو کردن مثل عکس گرفتن یا هر کار دیگه ای لااقل از خدا بترسن از اون دنیاشون بترسن اگه میترسیدن اینکارا رو نمیکردن خدا به خانواده هاشون صبر و ارامش بده ان شاءالله