قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

خدایا شکرت


و امروز یه روز دیگه است. یه روز دیگه که با هزار امید چشامو باز کردم و گفتم خدایا شکرت. شکرت که خوبم. شکرت که نفس های گرم عشقم نوازشگر صورتمه، شکرت که پدر و مادری دارم به مهربانی امید و خواهرهایی به لطافت شبنم.خدایا شکرت که امروز جایی ایستادم که آرزوی دیروزم بود. خدایا شکرت.

امروز باید پیش دکترم برم و قراره ادامه برنامه رو بهم بگه. نمیدونم چی میشه و چی میگه، اصلا نمیدونم عفونتم برطرف شده یا نه!!!!! نمیدونم، ولی به خودم قول دادم قوی باشم، هرچی که بشه...

خدا جون کمکم کن که بتونم فقط به خودت تکیه کنم، انتظارم رو پایان بده و دستامو بگیر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد