قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

افسوس... کجایی آسمان آبی شهرم!

امروز 6 خرداد ماهه و نویان عزیزم وارد 23 هفتگی شده. 23 هفتگی ات مبارک عزیزم.امروز مهدی مرحله شفاهی آزمون جامع دکتراشم پشت سر میذاره و یه نفسی میکشه. البته پروژه و دفاعش میمونه. دعا میکنم همه چی مثل همیشه خوب پیش بره. من که مثل همیشه بهش ایمان دارم.

امروز خیلی دلم گرفته. به آسمون که نگاه میکنم غم دلم چندین برابر میشه. کجاست اون آسمون آبی و زیبای شهرم!!!! حدودا 5 سالی میشه که این ریزگردهای لعنتی زیبایی های آسمون شهرم رو پوشوندن. از زمین و زمان خاک بر سر شهرم میباره!!! امروز خیلی اوضاع خرابه!!! چرا کسی به فکر نیست!!! آسمون آبی تو روزهای تابستون، کم کم داره تبدیل به رویا میشه!!! خاک و ریزگرد داره جزیی از زندگیمون میشه و امان از بیماری های شناخته و ناشناخته ای که با خودش میاره!!! حساسیت مهدی شدیدتر شده و مدام سرفه و عطسه میزنه!!! سرفه هاش که ادامه دار میشه دلم میلرزه!!! خدایا سلامتی عشق زندگیم رو از خودت میخوام. نمیدونم تو این هوا این فرشته های کوچولو چی میکشن!!! جنین هایی که از نفس مادر دم میگیرن و نوزادهایی که مستقیم این ریزگردهارو مهمون ریه های نازنینشون میکنن!!! نمیدونم این خاک لعنتی از کجا راهشو به سمت کشور زیبای من کج کرد!!! خشکی زمین!!! خدایا خودت کمک کن. کسی که به فکر نیست!!! کسی به فکر پژمردن گلها نیست!!! کسی دلش برای آسمون آبی تنگ نیست!!! کسی نگران پرستوهای عاشق نیست!!! خدایا خودت کمکی کن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد