قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

کمبود سرخ

امروز 31 تیرماه 1394 و نویان قشنگم 7 ماهگی رو تموم کرد و وارد 8 ماهگی (هفته 31 ) شد.7 ماهگیت مبارک زندگی مادر. خدا میدونه که چقدر زندگیم رو دگرگون کرده، حتی همین حالا که هنوز به دنیا نیومده! همه چیز حول نویان کوچولو میگرده. همه تصمیم ها و حس ها. خدایا این دو ماه باقیمونده هم پشت و پناه من و پسر عزیزتر از جونم باش. دوشنبه 29 تیرماه بعد از اداره با مهدی رفتم و جواب آزمایشم رو گرفتم. رفتم پیش دکترم و نشستم تا بالاخره نوبتم شد. دکتر بهم گفت یه کمی کم خونی گرفتم! HGB تو آزمایش خونم باید بیشتر از 12 بود که متاسفانه 10.6 شده! نویان خون آشام من، همه خونمو خورده دردش به جونم. همه جونمو وقفش میکنم. خلاصه دکتر دوز ففول رو برام بیشتر کرد. شبی یه دونه ففول میخوردم که گفت شب های زوج 2 تا بخورم و فولیک اسید هم شبی یه دونه جدا بخورم.  البته بچه همه مواد لازم رو از بدن مادر میگیره و مشکلی برای اون پیش نمیاد، فقط بدن منه که ضعیف تر میشه. آزمایش ادرار هم کمی عفونت ادراری نشون داده بود! جلو Bacteria کلمه few قید شده و بقیه موارد رو  Neg زده. دکتر ازم پرسید که سوزش، خارش، درد و ... دارم یا نه؟ که من ندارم! و گفت دارو نمیدم فقط مایعات زیاد بخور و لباس زیر هم یا نپوش یا تند تند عوض کن  از خواهرزاده مهدی هم سوال کردم و اونم نظر دکترم رو داشت و گفت احتمالا مشکل در نمونه گیریت بوده! باید قبل از نمونه گیری با آب خالی شستشو بدی و از وسط ادرار نمونه رو جمع کنی که جواب مطمئن باشه! که من نمیدونستم و این کارو نکرده بودم. حتی چون ظرف نمونه گیری خیلی کوچیک بود من اول ریختم تو یه لیوان یه بار مصرف و بعد تو ظرف خالی کردم! در مورد سونو هم که یه هفته بزرگتر نشون داده بود و گرید جفت هم 2 گفته بود پرسیدم که خداروشکر دکتر گفت همه چی روبراهه. جریان رو که برای مهدی تعریف کردم نگرانی رو تو عمق چشماش خوندم. عزیزم، هنوز هم برای من بیشتر از نویان نگران میشه و هنوز هم عشقش عمیق و آتیشیه. خدایا کمک کن که سایه مهربونش تا آخر عمرم بالای سرم باشه. اون شب رفتیم و کلی جیگر به خورد من داد و شب خوبی تو خاطرات عاشقانمون ثبت شد.

تو مطب دکتر که منتظر بودم، یه خانومی اومد و واسه 25 شهریور وقت گرفت. منشی دکتر بهش کلی تاکید کرد که حتما زنگ بزنه بعد بیاد، شاید دکتر ایران نباشه!!!

اینم شد دغدغه جدید من!!! خدایا دقیقا موقع زایمان من ممکنه دکتر نباشه!!! زیاد بهش فکر نمیکنم و میگم خدایا خودت هرطور صلاح میدونی ولی همه امیدم اینه که صلاحم به تصمیمم نزدیک و نزدیکتر باشه. التماس دعا

نظرات 11 + ارسال نظر
اوا سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 12:15 http://ava-life.blogsky.com

سلام عزیزم امروز با وبت آشنا شدم
انشاللهبه سلامتی نی نی تو بغل کنی و دغدغه هات تموم بشه

سلام عزیزم. خوش اومدی. ممنون. اگه ایرادی نداره لینکتون کنم

پریسا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 17:52

نسیم جون من وبم حذف شده
اگه دوست داشتی رمزت رو برام بفرست

سلام عزیزم. پست آخرم یه دردودل خصوصیه که فقط اینجا گذاشتم که شاید یه روزی پسرم بخونه. ببخشید

پریسا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 17:33

سلام انشالله به سلامتی بیاد دنیا
لباس هاشم مبارک به خوشی تنش کنی
اشکال نداره مامان مهربان همه خانوم های باردار کم خونی دارن
الهی نی نی نازت رو به سلامت بغل کنی

مرسی گلم. ایشالا برای شما

بچه محل حضرت معصومه یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 14:13

سلام.میشه رمز رو بگید؟

سلام عزیزم. پست آخرم یه دردودل خصوصیه که فقط اینجا گذاشتم که شاید یه روزی پسرم بخونه. ببخشید

فافا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 10:36

سلام میشه به منم لمز بدی؟

سلام گلم.پست آخرم یه دردودل خصوصیه که فقط اینجا گذاشتم که شاید یه روزی پسرم بخونه. ببخشید

مریم یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 09:11

سلام عزیزم نگران نباش ان شاء الله که دکترت هست. به امید خدا داری به ماه های پایانی انتظارت میرسی ان شاء الله این ماه ها به خوبی به پایان برسه و نویان کوچولو رو بغل بکشی و برای همه ما منتظر ها دعا کنی. گلم سعی کن خودتو تقویت کنی.

ممنون خانومی. چشم

marzi شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 21:28 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام عزیزم. خوبی؟
گل پسر سلامته؟
ان شاالله همه چی خوب باشه.

من رمز ندارم نسیم جون.

سلام عزیزم. پست آخرم یه دردودل خصوصیه که فقط اینجا گذاشتم که شاید یه روزی پسرم بخونه. ببخشید

صبا شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 16:26 http://atrebeheshti.blogsky.com

راستی نسیمی اگه دوست داشتی رمزتو بهم بده

سلام عزیزم. پست آخرم یه دردودل خصوصیه که فقط اینجا گذاشتم که شاید یه روزی پسرم بخونه. ببخشید

صبا شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 16:23 http://atrebeheshti.blogsky.com

خداروشکر عزیزم که همه چی خوبه انشاالله که بقیه راهم به خوبی طی میشه، کم خونی هم به امید خدا با دارو حل میشه گلم نگران نباش، دکترتم انشاالله به خاطر نویان جونی هم که شده تا موقع زایمانت برمیگرده

مرسی مامان صبا جونم. ایشالا

خدیجه شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 11:27 http://nonijoon.niniweblog.com/

سلام تا میتونی استراحت کن بخواب که وقتی بیاد خواب وبیداریت میگیره

چشم. زیاد شنیدم ولی چه فایده که الانم چندان وقت استراحت ندارم

آزاده پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 10:58 http://maman-ayandeh.blogsky.com

7 ماهگیت مبارک خانمی. خدا رو شکر آزمایشات همه نرمال بودن. دیگه داری به آخر خط نزدیک میشی امیدوارم این 2 ماه هم بدون دردسر سپری بشه و نویان کوچولو رو در آغوش بگیری.
از اتاق نویان فسقلی برامون عکس بزار لطفا. من عاشق سیسمونی نوزادم همه چی تازه و خوشگل

ممنون عزیزم. هنوز اتاقش کامل نشده. تموم شه حتما عکس میذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد