قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

بی طاقتی های مادرانه

نویان عزیزتر از جونم سلام

خوبی عشق مادر؟! شیطون من، این چند روز اخیر اینقدر تکون هات محکم شده که گاهی اوقات میترسم کیسه آبت رو پاره کنی. بعضی حرکت هات باعث میشه به شدت دردم بگیره ولی اصلا مهم نیست مامان. تو تکون بخور فقط مواظب خودت باش. دل بابا مهدی حسابی برات ضعف میره. میبوستت، قربون صدقت میره، ساعت ها حرکاتت رو دنبال میکنه. خلاصه میترسم هووی من بشی پسر گلم

دیروز اولین روز از آخرین ماه دومین فصل سال 1394 بود (اول شهریور). دیروز واسه اتاقت چراغ خواب دیواری سفارش دادیم که قراره 10 روزه دیگه آماده بشه و همین طور  چکاپ دکتر رضاوند (دکتر جدیدی که به خاطر سز پیشش رفتم) رو داشتیم. فشارم 11 رو 7 و وزنم 72 کیلو بود. قلب نازنینت هم تند و تند می تپید. دکتر ازم پرسید برنامه زایمانت چیه؟

- از چه نظر؟! هرطور خودتون صلاح میدونین.

- سزارین؟! طبیعی؟!

- خانوم دکتر من فقط سزارین میخوام. واسه همین پیش شما اومدم.

- خب مشکلی نیست. برای 14 ام وقت بگیر و قبلش هم سونو رو انجام بده و اون روز با خودت بیار تا بهت وقت سزارین بدم.

- از چند هفته به بعد میتونم سز انجام بدم؟!

- بعد از پایان 38 هفته. از 28 شهریور به بعد

وای خداااااااااااااااااااااااااااااااااا نمیدونی پسرم چه حالی دارم. باورم نمیشه که تنها 26 روز تا به آغوش کشیدنت باقی مونده. دلم برای بوسیدن و بوییدنت لحظه شماری میکنه. شمارش معکوس من از حالا شروع شده و من بی طاقت تر از اونی شدم که تو تصوراتم بود.ساعت ها کندتر از همیشه میگذرن. نگاه که میکنم کلی کار دارم که هنوز انجام ندادم. خرید پوشک و شیرخشک و بستن ساک بیمارستان و شستن لباس هاتو ... ولی من فقط به تو فکر میکنم. به روزهایی که گذشت و روزهایی که در انتظارمونه.

دیشب خواب میدیدم به دنیا اومدی! تو شرایط بدی بودی! تو خونه! و خلاصه خواب بدی بود. امیدوارم این روزهای باقیمونده هم به سلامتی سپری بشه و تو به موقع و بی دغدغه به آغوشمون بیای. خیالمون راحت شد که بالاخره سز میکنم ولی هنوز نمیدونیم بالاخره پیش کی!!!! قرار شد 11 شهریور سونو بدم و 14 پیش دکتر رضاوند برم و وقت سز بهم بده. از طرفی هم قراره 18 شهریور پیش دکتر صانعی برم، که اونم احتمالا سونو میده! و امیدوارم وقت سزارین. فعلا پیش هردو دارم میرم تا قسمت چی باشه. خودم بیشتر دلم میخواد زیر دست دکتر صانعی سزارین بشم که میگن کارش تو ایران اوله. تا خدا چی برام بخواد. پسر قشنگم  این روزهای آخر که آسمونی هستی برای مامان و بابا و عاقبت بخیر شدن خودت حسابی دعا کن و از خدا بخواه که همیشه کنارمون باشه.نویان کوچولوی دوست داشتنی من به مامان قول بده که این روزهای آخر هم مواظب خودت باشی و به سلامتی چشم های نازنینت رو به روی دنیا باز کنی. پسرم دغدغه سلامتی تو بزرگترین دغدغه این روزهای منه. پس حسابی مواظب خودت باش. دوستت دارم و بیصبرانه نگاهت رو انتظار میکشم.

نظرات 10 + ارسال نظر
زاهارا چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 14:32

برای همه دوستام که منتظر نینی اند هم یه عالمه هیجان دارم انشالله به سلامتی

سارا چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 08:15 http://doranzendegiyeshirinman.persianblog.ir

نسیم جون روزت مباررررررررک عزیزممممم

مرسی عزززززززززززیزم.

آزاده سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 11:19 http://maman-ayandeh.blogsky.com

وای خدا جونم فقط 24 روز مونده که فسقلی رو بغل بگیری کلی برات خوشحالم ایشالا زایمان راحتی داشته باشی عزیزترینم. مهر و شهریور فرقی نمیکنه مهم اینکه که کم مونده بیاد پیشت

سارا سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 09:12 http://doranzendegiyeshirinman.persianblog.ir

سلام نسیم جون وای فکر کن 25 روز دیگه نی نی نازت را میبینی عزیزممم چقدر عالیییییییی

خیلی مراقب خودت باش .
نسیم جون هنوز میری سر کار ؟ برنامه کاریت چی میشه حلش کردی ؟

هییییییییییییییییییییییییییی دست رو دلم نذار آره عزیزم فعلا میرم تا خدا چی بخواد

marzi سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 07:00 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام عزیزم.
ان شاالله آقا نویان به سلامت به آغوشت میاد.

وقت زایمان ما رو هم از دعای خیرت فراموش نکن.

انشاا... مرضی جون یه سری آدما تو خاطرت حک میشن. نمیدونم چرا ولی همیشه میخوای دعا کنی یادشون میوفتی. تو، فرشته، سمیه و ... جز اون دسته این. حتما حتما

صبا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 15:45

نسیم جون من خودم نیمه دومی هستم اصلا به این فکر نکن که یکسال عقب میفته، جنبه های مثبت رو ببین...
پسر کوچولوت یکسال بیشتر کودکی میکنه چون بهرحال وقتی وارد مدرسه میشن کم کم انتظار میره بزرگتر عمل کنن...خودتو بذار جای نویان دوست داشتی تولدت روزهای پر التهاب آخر شهریور باشه یا روزهای ابتدای ماه زیبای مهر البته من چون خودمم ماه مهر رو دوست دارم اینو میگما ببین نویان چی میگه
سالگرد عروسی ماهم مهره

از یه نظرایی راست میگی مامان صبا. پناه بر خدا ببینم چی میشه. منم عاشق مهرم البته از یه نظرایی هم بی طاقت شدم واسه دیدنش. روزشماریم شروع شده ببینم تا کی طاقت میارم

پریسا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 13:57

سلام،انشالله این 26روز باقیمانده رو به خوبی پست سر بذاری

آممین

نازنین دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 13:25 http://nazanin1111.blogfa.com

هیچ قَطاری بِخاطِرِ دِلتَنگیِ مُسافِرَش تَوَقُف نِمی کُنَد....

صبا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 12:29 http://atrebeheshti.blogsky.com

اشکم درومد با این درددلهای مادر پسری
حالا میخوای شهریوری بشه یا مهرماهی؟

من خودم متولد مهرم. عروسیمم تو مهر بوده. کلا خیلی مهرو دوست دارم. زایمان طبیعی نویان هم 10 مهر زدن. دلم میخواست بمونه تا مهر ولی همه میگن به خاطر چند روز یه سال عقب میوفته! نیمه دومیش نکن! تا خدا چی بخواد. صبا جون حس عجیبی دارم. برام خیلی دعا کن عزیزم

فافا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 12:19

وای چه حس خوبی . 28 شهریور میشه روز آسمانی برای تو عزیزم.
دوست نداری تا 1مهر صبر کنی. مردای متولد مهر خیلی خوش اخلاقن ها !
نویان جونم مواظب خودت باش و هرموقع اومدی هوای مامان مهربونت رو داشته باش.

مرسی فافا جونم. برای صبا جون توضیح دادم. من خودم متولد مهرم. عروسیمم تو مهر بوده. کلا خیلی مهرو دوست دارم. زایمان طبیعی نویان هم 10 مهر زدن. دلم میخواست بمونه تا مهر ولی همه میگن به خاطر چند روز یه سال عقب میوفته! نیمه دومیش نکن! تا خدا چی بخواد. توروخدا دعا کنین این روزهام به خوبی بگذره. نمیدونم چرا اینقدر نگرانم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد