قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

تا قسمت چی باشه

امروز 38 هفته هم تموم شد و فردا اولین روز از هفته 39 رو تجربه میکنیم. این روزا حسابی سنگین شدم و دردهای کوتاه مدتی هم به سراغم میاد که با ایزوپرین حل میشه. شدت حرکت های پسرم  کمتر شده. حسابی جاش تنگه، ولی هنوز هم فعاله  دردش به جونم. خداروشکر ورمی ندارم و کفش و حلقه و ...اندازمه. فقط دماغم یه ذره گرد شده ترک هام دیگه تا بالای نافم اومده و حسابی خودنمایی میکنه.نشان های افتخار مادری.

چهارشنبه 18 شهریور پیش دکتر صانعی (دکتر خودم که ترجیح میدم پیش خودش سز بشم) وقت داشتم. به این امید که بهم نامه پذیرش بیمارستان بده. دکتر تا اسمم رو دید گفت: شما از بستگان خانوم دکتر ملک خسروی هستین؟

- بله

- به خاطر شما از آمریکا زنگ زدن و سفارش کردن!

- لطف دارن. بس که من استرس دارم!

خلاصه دکتر حسابی از قوانین جدید شاکی بود! اینکه تصویب کردن به ازای هر یه زایمان طبیعی، اجازه 4 مورد سزارین بی دلیل دارن! و اینکه این قانون چقدر به ضرر دکتر صانعی شده و از 10 تیر تا حالا 56 سزش رو به دکترهای دیگه معرفی کرده! دکترهایی که طبیعی زیاد پیششون میره.

می نالید که زایمان طبیعی براش نمیاد و هرکی میاد سزارین میخواد! حتی گفت امروز صبح قرار بوده یه طبیعی برام بیاد که اونم نیومده! خلاصه سرتونو درد نیارم، بالاخره برام سونو نوشت و گفت برو انجام بده تا ببینم چی کار میشه کرد!رفتم کلینیک دکتر حسنی نسب و سونوگرافی رو انجام دادم. طبق معمول پسرم سرحال و قبراق بود.

جواب سونو رو به دکتر صانعی نشون دادم و گفت شنبه 28 شهریور زمان خوبی برای سزارینه. ولی فعلا قولی نمیدم برو دوشنبه، سه شنبه برگرد ببینم زایمان طبیعی برام جور میشه یا نه!

حالم گرفته بود. یه جورایی حس میکردم دکتر صانعی نمیتونه کاری انجام بده. گفتم خدایا به امید خودت. تا حالا کمکم کردی از این به بعد هم هرچی تو بخوای.

تو این مدت شرکت رو کچل کردم بس که بابت بیمه به شرکت کرمانشاه و تهران زنگ زدم. بیمه تیرماه تاخیر خورده بود و شرکت جریمه شده بود و به قول خودشون پول نداشتن جریمه رو بدن!!!! آخرش زنگ زدم امور مالی تهران، وضعیتم رو گفتم و کلی دعوا کردم. اونم قرار شد پیگیری کنه و من یه ساعت بعد تماس بگیرم. تو تماس بعدی گفت ما بیمه مرداد رو میریزیم و فردا برو دفترچه تو بگیر! صبح با ناامیدی به مهدی گفتم بیمه مو چک کنه و شاخ درآوردم. راست گفته بود! بیمه مرداد رو واریز کردن و بالاخره من دفترچمو گرفتم. مشکل من حل شد، بمونه که تا امروز که 24 شهریوره هنوز بیمه تیر واریز نشده!!!

امروز 24 شهریور 94 دوباره رفتم مطب دکتر صانعی که تکلیفم معلوم شه. تا رفتم تو اتاقش شناخت و کلی تحویل گرفت. گفت متاسفانه برام زایمان طبیعی نیومده! ولی بذار ببینم برات چی کار میشه کرد! کلی سوال کرد که قبلا جراحی داشتم یا نه و سونو و کارت بارداریمو بالا پایین کرد و هیچی پیدا نکرد که دلیل سزارین عنوان کنه! آخرش گفت چند وقته ازدواج کردی؟

- از 89، 5 سال

- برات میزنم به دلیل 5 سال نازایی

- دکتر 86 عقد کردم

- بهتر. پس میزنم به دلیل 8 سال نازایی. شنبه 28 ام برو بیمارستان بیستون، بخش زایشگاه، پیش خانوم رحیمی. یه ماما نسبتا قدبلنده عینکیه. بگو مریض منی و از بستگان خانوم دکتر ملک خسروی. منم باهاش هماهنگ میکنم. با بقیه ماماها صحبت نکن و شلوغش هم نکن. ایشالا شنبه بیمارستان پذیرش میشی و یکشنبه 29 ام سزارین...

نامه بیمارستان رو دادن دستم ولی هنوز خیالم آسوده نیست! اصلا از این کارآگاه بازی ها خوشم نمیاد! مگه قراره چه خلافی بکنم! تحقیق کردم، هیچ جای ایران این قانون به این سفت و سختی اجرا نمیشه! وعده ما شد شنبه صبح، زایشگاه بیمارستان بیستون.

اگه شنبه نتونم پذیرش بیمارستان بیستون رو بگیرم، یکشنبه میرم بیمارستان سجاد پذیرش میگیرم و پسرم دوشنبه 30 شهریورتحت نظر دکتر رضاوند به دنیا میاد.دیگه تا خدا چی بخواد و قسمت منو نویان کوچولو چی باشه. مثل همیشه محتاج دعاتونیم.



نظرات 9 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 21:59

نسیم جون تاریخ زایمان منم 17.18 مهر انشالله به سلامتی زایمان کنی برا منم دعا کن

سلامت باشی ممنون

marzi پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 11:27 http://rozegaremarzi.blogsky.com

پس نظر من کو؟

عزیزم من هرچی اومده بود تایید کردم

پریسا پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 07:26

سلام مامان مهربون الهی عزیزم تکان خوردنش کم شده دیگه دیگه جاش تنگه الهی، عجب سخت شده این سزارین اصلا فک نمی‌کردم اینجوری باشه
ایشالله به سلامتی و خوشی نویان عزیز رو بغل کنی موقعه عمل. منو هم فراموش نکن برام از خدا نی نی سالم بخوا ممنون

چشم عزیزم حتما. شما هم منو پسرمو از دعای خیرتون بی نصیب نذارین

کبری چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 22:42

سلام نسیم جون
خوبی عزیزم .من همیشه میخونمت
امیدوارم به سلامتی زایمان کنی ونویان جون در اغوش بگیری
میشه خواهش کنم موقع زایمان برای من و همه ی زن های منتظر دعا کنی...........انتظار خیلی سخته
امیدوارم زایمان راحتی داشته باشی و زودتر بیا خبر تولد کوچولوتو بده
ان شالله همیشه سه تایی خوشبخت وشاد باشید

ممنون عزیزم. کاملا درک میکنم. گرچه انتظارم خیلی طول نکشید ولی همونم سخت بود. حتما و همیشه دعاگوتون هستم

صبا چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 16:20 http://atrebeheshti.blogsky.com

وااااای عزیززززم هرچی نزدیکتر میشه تب و تاب منم بیشتر میشه
انشاالله هرچی به صلاحتون هست همون بشه عزیزم نگران نباش بزودی روی ماهش رو میبینی مارو بیخبر نذار نسیم جون
چقدر دوست دارم عکسشو زودتر ببینم
انشاالله زایمانی راحت و بی دغدغه انتظارت رو میکشه
مواظب خودت باش

ممنون صبای عزیزم. خیلی دعام کن خانومی

والپیپر های ایرانی چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 10:32 http://wallz.ir/

دوست عزیز سلام
وب سایت والپیپرهای ایرانی
با ده ها تصویر زیبای شاعرانه برای پس زمینه دسکتاپ
افتتاح شد

سارا چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 09:22 http://doranzendegiyeshirinman.persianblog.ir/

به امید خدا نسیم جون تپل خان را زود زود تو بغلت میگیری گلم نگران نباش .

اگر طبیعی بچه را به دنیا میاوردی اون لحظه اول به دکترت میگفتی بذارتش روی بدنت جوری که سرش کوچولوش زیر گردنت باشه میگن از نظر روانشانسی هم برای مادر و بچه حس خیلی خوبیه. البته من خواهرم با این که سزارین بود دکترش براش اینکار را کرد .

ممنون عزیزم. منم بیهوشی نمیگیرم و میگن دکتر همین کارو میکنه. وای که چقدر بی تاب اون لحظم

مریم چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 09:16

سلام نسیم جون خداروشکر که داری به آخرهاش میرسی ان شاء الله به سلامتی نویان کوچولو رو در آغوش بگیری

سلامت باشی خانومی

آزاده چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 00:23 http://maman-ayandeh.blogsky.com

خب عزیزم شمارش معکوس شروع شد ایشالا بسلامتی میری بیمارستان و نویان کوچولو رو بدنیا میاری. ما رو فراموش نکن و در اولین فرصت خبرمون کن منتظرت هستم

چشم. در اولین فرصت میام و خبر میدم دلم براتون تنگ میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد