قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

فسقلی مامان

سلام فسقلی مامان،  نفس مامان، همه کس مامان. روزها میگذرن و منو شما کم کم با شرایطمون کنار میایم.  من از 10 صبح تا 2 بعد از ظهر میرم اداره و شما پیش مادر جون و خاله دلبری میکنی. مامان فدات بشه. 

چند وقت پیش رفتیم سراب صحنه. برگریزون پاییز و عاشقی. شما همش خواب بودی ولی حسابی خوش گذشت و کلی عکس گرفتیم. اولین باری که به آغوش طبیعت دعوت شدی

عکس ها رو که میبینم میفهمم چقدر بزرگ شدی! شبا خوب میخوابی ولی هر دو ساعت شی شیری میخوای و همین باعث میشه مامان نتونم شبا خوب بخوابم ولی مهم نیست، فدای سرت.  آدم با دنیا اومدن بچه یه جور دیگه عاشق میشه و همین عشق قدرتی به آدم میده که بتونه سختی های معشوقش رو تحمل کنه.

14 آذر تولد بابا جون بود و بابا 31 ساله شد. ایشالا که 120 سال سایه پرمهرش بالای سرمون باشه.

دیروز پدر جون،  مادر جون و خاله شراره رفتن اصفهان. به خاطر مشکلاتی که تو اداره برای مامان درست کردن ، مامان درخواست مرخصی نکرد و شما پیش بابا موندی! میدونستم بابا مثل چشم هاش مواظبته ولی باز هم دلم شور میزد. خدا رو شکر بابا از پسش خوب براومد، گرچه حسابی خسته شده بود  مادر جون و پدر جون جهیزیه خاله رو بردن.  در عین خوشحالی برای خاله، دلگیرم.  خاله ازمون دور میشه. وسایلش رو که جمع میکرد به زور خودمو کنترل کردم که اشک نریزم.  ایشالا     9 دی عروسیشه.  آرزو میکنم که گل خنده مهمون همیشگی لب های خاله شراره و عمو سینا باشه. 

این روزها اداره حسابی بهم ریخته! انگار بالایی ها با خودشون فکر میکردن اگه بگن مامان برگردم من نمیام و کسی رو جام میارن! حالا که برگشتم هر روز یه بهونه ای میگیرن! همکار مزخرفم هم که هوس پست من به هر کاری وادارش میکنه! و الان میگه 9 دی نمیتونه جام بیاد که من بتونم برم مرخصی و عروسی خاله! دلم گرفته مامان. میترسم بهم مرخصی ندن و وای که چقدر سخته.  دق میکنم. دعا کن مامان جون.  برای مامان،  برای کارش، برای آرامشش.  دعا کن فرشته مامان. 

نظرات 15 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 10:47 http://elahesong.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی خسته نباشی اجی خواهش میکنم عزیزم وظیفه اس مواظب خودت و نویانم باش اجی

الهه شنبه 28 آذر 1394 ساعت 15:50 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خسته نباشی عزیزم اجی میدونم واسه تبریک گفتن شب یلدا زوده ولی خوب من عادت دارم زود تبریک بگم اجی شب یلدارو بهت تبریک میگم اجی ایشالله که همیشه سلامت و موفق و شاد و خوشحال و خندون و خوشبخت باشی اجی و امیدوارم که خنده رو لب هات همیشه موندگار باشه اجی امیدوارم که این روز عزیز بهت خوش بگذره

ممنون آبجی یلدای شمام مبارک عزیزم

فافا شنبه 28 آذر 1394 ساعت 10:58

اییییییییییییییییییییییییییییییی خاله فافا فدای قد و بالاش .
ای جونم چه راحت خوابیده گل پسری
عروسی خواهرت مبارک باشه عزیزم. انشالله خوشبخت بشن و به شما هم خیلی خوش بگذره .

خدا نکنه خاله جون

صبا جمعه 27 آذر 1394 ساعت 13:06 http://atrebeheshti.blogsky.com

آخ قربونش برم چقد ماشاالله بزرگ شده این مرد کوچولوی خواستنی
شکل کیه بیشتر نسیم جون؟
اون عکس ببر کوچولوت وسط برگهای پاییزی واقعا عالیه

چشماش و گردی صورتش شبیه منه بقیه باباش

سوری جمعه 27 آذر 1394 ساعت 08:29

ای جونم لباس پلنگی شو بببییییییییییین

الهه جمعه 27 آذر 1394 ساعت 07:13 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی خسته نباشی اجی صبحت بخیر منم الهه شرمنده اجی به خدا الان دیدم پست گذاشتی خبرنامه هم برام ارسال نشده اجی شرمنده خیلی دیر اومدم
ماشالله هزار ماشالله نویانم خیلی بزرگ شده و ناز میخوابه
اجی عروسی خواهرت مبارک باشه ایشالله اجی به مرور زمان به نبودش تو خونه عادت میکنی اجی والله اجی من الان که بارداره ولی بیشتر میاد خونه ما خونه اش نزدیکه اجی ۵ ۶ دقیقه بیشتر پیاده روی نداره تا به خونه برسی اجی
اجی از خدا میخوام پدر و مادرت و خواهراتو برات حفظ کنه اجی ایشالله که خواهرتم خوشبخت بشه و زودی طعم مامان شدنو بچشه
اجی اون عکسه هست تو این پستت نویانو چقدر شبیه عروسک مانندکردی اجی ولی خوب خوب کردی اینجوری می پوشونیش تا مریض نشه
اجی تولدت همسرتم مبارک باشه انشالله که همیشه سلامت و موفق باشن و سایه شون 10000000000000000000000000000 سال بالا سر تو و نویان باشه اجی دیگه اینکه اجی خودتو ناراحت اون همکارات نکن اجی ایشالله که بتونی بری عروسی خواهرت اجی تاخیر زیادمو ببخش اجی

ممنون آبجی

آوا جمعه 27 آذر 1394 ساعت 02:17 http://ava-life.blogsky. com

الهی.....ماشالا چقدر مو داره

صبا چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 08:12 http://atrebeheshti.blogsky.com

پس خواهرت همشهری ما میشه، دوری از خانواده واقعا سخته...
ایشاالله که کارات جور میشه واسه عروسی میتونی بری عزیزم
خودت چطوری؟ درد موقع شیر دادنت بهتر شده؟

خوبم شکر، هنوز درد دارم سمت راست!!!! انگار نمیخواد خوب شه

نسیم سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 18:50

سلام عزیزم میخونمت ولی با موبایل نمیشه درس پیام گذاشت ولی تو فک نباش انشالله مرخصی هم واسه عروسیه خواهرت جور میشه انشالله خوشبخت بشه
تو اداره ها از این جور ادمها خیلی هست بی خیالشون باش

مادر بالفعل سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 11:34

کاش منم یکیو داشتم که وقتی میرم سرکار بچه رو بدم بهش

سارا سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 08:33 http://doranzendegiyeshirinman.persianblog.ir/

نسیم جون دقیقاً درکت میکنم منم یه همکار داشتم جانشین من بود وقتی می خواستم برم مرخصی . یه عقده ای به تمام معنا یه خانمی بود 60 ساله ازدواج هم نکرده بود فقط چون رسمی بود نگه داشته بودنند .
مصیبتی باهاش داشتم خدا را شکر یه ماهه دیگه بازنشسته شده .
از این موجودات تو این ادارات زیاد پیدا میشه.

اگر شده با مدیریتون صحبت کن بگو دو روزه میرم و بر می گردم.

خدا رو شکر که از دستش راحت شدی

marzi دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 19:57 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام نسیم جون. خوبی؟
ان شاالله همه چی رو به راه بشه و دل تو هم شاد بشه.

ممنون عزیزم خودت چه طوری؟ بهتری؟

زاهارا دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 13:07

دلم میخواد این همکارت رومچاله کنم عجبا انگارهیچ وقت کارش به کسی نمیخواد گیرکنه خداهدایتش کنه خانمی انشالله به خوبی وخوشی عروسی خواهرت هم میری وکلی بهتون خوش میگذره ازخدابخواه هیچ وقت منت این ادمها رونکش .پسرگلت رو ببوس

آوا دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 07:48 http://ava-life.blogsky. com

چقدر سخت عزیزم....ولی هرچقدر سخت تر لذتش بیشتر
این نیز بگذرد
خداروشکر که آرومتر شده

ازاده یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 11:50 http://maman-ayandeh.blogsky.com

سلامممممممم عزیزم پیشاپیش عروسی خواهرت مبارک ایشالا جور کارها هم جور میشه و با خیال راحت میری عروسی. ایشالا خوشبخت بشن
و اما نویان کوچولو که برای خودش اقا شده. اولین طبیعت گردیت مبارک کوچولوی مهربون.

ممنون گلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد