قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

فروخته شد!!!!

سلام قبل از هر چیزی عید سعید فطر رو به همه مسلمونا تبریک میگم و امیدوارم بهترین عیدی رو از خدای مهربون بگیرین. امید که عید فطر سال بعد، جهان تو صلح و آرامش باشه و همه آدما به دور از جنگ و خمپاره، در کنار هم شاد و خوشبخت زندگی کنن.

درست حدس زدین، خونمون فروخته شد!!! نزدیک دو ماهی بود که خونه رو تو سایت دیوار و بنگاه گذاشته بودیم. مدام هم رفت و آمد و بازدید و ...

من یکی که دیگه خسته شده بودم و به مهدی میگفتم بابا بیخیالش شو. راحت داریم زندگیمونو میکنیم. ولی از اونجایی که مهدی، تو به نتیجه رسوندن کارها خیلی مصممه، اینقدر پافشاری کرد، تا بالاخره خونه رو فروخت! خیلی یه دفعه ای. یکشنبه 13 تیر، دایی خریدار اومد و خونمون رو دید و دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت حوالی 7 بعدازظهر خونه نازنینمون قولنامه شد و تموم...

باورم نمیشد که خونه خاطره هامون رو فروختیم! وقتی مهدی امضا زد و برگه قولنامه طرفم چرخید تا سه دانگ من هم امضا بشه، آه تموم وجودم رو گرفت. امضا، اثر انگشت و دیگه این خونه ماله ما نبود!!! با تموم خاطرات شیرینش. از خدا میخوام همون طور که من تو این خونه شاد زندگی کردم، صاحب جدیدش هم شاد باشه. بهترین خاطراتم رو، در و دیوار این خونه با خودش یدک میکشه. از شب عروسی تا دنیا اومدن نویان. زندگی همینه دیگه، حرکت به جلو، تو این حرکت هم باید از دلبستگی به گذشته ها گذشت و قطعا این گذشت، سخت خواهد بود.

خلاصه دوباره افتادیم تو تب و تاب خرید خونه. بین چند مورد به شدت شک داریم، یکی نوساز و خشک، 140 متری و سه خوابه(سام) و یکی 3 سال ساخت و فول 137 متری و سه خوابه (شاهین). سام 20 میلیونی گرونتر از شاهین برامون تموم میشه ولی جاش بهتره و مزیتش اینه که به سلیقه خودمون دکور میزدیم. ولی شاهین هال و پذیرایی خوش ساختی داره و به قیمت هم میده و از پس خریدش راحت برمیایم، ولی قدیمی میزنه و دکورش باب دلمون نیست. خلاصه اینقدر بین این دو تا فکر کردیم که خدا میدونه. هیچ چیز دیگه ای هم به دلمون ننشسته بود تا دیشب که یه واحد 180 متری رو دیدیم(میلکان). تک واحدی. جاش هم عالیه. البته مستاجری که توش بود رفته بود مسافرت و موفق نشدیم توشو ببینیم. ولی در ظاهر امر به نظر بد نبود و چون وام داره و به خاطر متراژ بالاش، طرف به قیمت مناسب میده از پس خریدش بر میایم. البته تازه سازه و هنوز سند نشده و این عیبیه که داره. اگه سام رو بخوایم بخریم کلی کار داریم( کابینت و دکور و ... ) و ما تا 25 مرداد بیشتر فرصت نداریم. دیشب از خدا خواستم که به حق شب عزیز عید فطر، هرچی صلاحمونه جلو پامون بذاره و تا هفته بعد تکلیفمون رو معلوم کنه.

دغدغه خرید خونه از جشن دندونی نویان غافلم کرد و همه کارهام موند. جمعه قراره براش جشن بگیریم. خاله شراره از اصفهان اومده و عمو رامین هم از تهران. از یه مهمونی مختصر تبدیل به یه جشن شد، با کلی کار انجام نداده. خدا رو شکر این روزها تعطیله و خرید خونه موند برای بعد از تعطیلات و من با آرامش بیشتری به جشن نویان میرسم.

پسر ماهم حسابی شیطون و شیرین شده. باهاش که بای بای میکنی، بای بای میکنه، عاشق دست زدنه. با سرعت تمام چاردست و پا میره و صدای دستاش که رو سرامیک میذاره و حرکت میکنه یه دنیا شیرینه. دیگه تقریبا سینه خیز رفتن رو فراموش کرده. به هر چیزی آویزون میشه و می ایسته. کم کم از غذاهای خودمون در حد چشیدن بهش میدم. انگار غذاهای ما رو بیشتر دوست داره. عاشق آبنمای خونه مامان ایناس و حسابی باهاش باز میکنه. از عشق و علاقش به تکنولوژی و کنترل که هرچی بگم کم گفتم. مثل آدم بزرگا پشت لپ تاپ میشینه و تا ازش غافل میشی بدو بدو میره پیش باباش و پروژه باباشو چک میکنه، خب بالاخره باید چک بشه، نکنه باباش جایی اشتباه کرده باشه پشت فرمون نشستن و مویابل دست گرفتنش هم دیدنیه. عاشق کلیده!!! اونم از نوع واقعیش!!! خاله شراره هم عاشق کلید بوده و مامان و بابا به خاطر اینکه دست از سر کلیدهاشون برداره براش سه تا کلید پلاستیکی خریده بودن که البته خاله هم مثل نویان اونا رو به رسمیت نشناخته وقتی حوالی ساعت 3 از اداره برمیگردم و زنگ میزنم، منتظرمه و دیگه پیش مامان بابا نمیمونه. من مجبورم قبل از اینکه برم تو پذیرایی، لباسامو در بیارم و دستم رو بشورم، بعد برم پیشش. چون منو که میبینه میگه بغلم کن و هیچ جوره دیگه پیش کسی نمیمونه.وقتی هم که تو خونه با همیم مدام پشت سرم راه میوفته. حتی ببخشید دستشویی هم نمیتونم برم!!! میاد پشت در دستشویی و صدام میزنه قربونت برم که هر نفست به دنیا می ارزه.


از آسمون شهرم هم بگم که متاسفانه حال خوبی نداره ریزگردها، آبی بیکرانش رو پوشوندن و نفس کشیدن برای آدماش سخت شده!!! کاش کمی هم مردم غرب و جنوب کشور اهمیت داشتن!!! کاش مسئولین کمی هم به فکر ریه های کوچیک بچه های این منطقه بودن. بچه هایی که بیگناه باید جای هوا، غبار تنفس کنن!!!


نظرات 12 + ارسال نظر
marzi پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 13:32 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام عزیزم.
به سلامتی و دل خوش. ان شاالله یه خونه خوب بخرید
واااای نویان عزیزم. بجای من یه ماچ آبدارش کن.
ببخش دیر اومدم پیشت.

ممنون گلی چشم

ناهید چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 16:09

سلام خانوم ایشالا همیشه با خانوادت درپناه حق باشین
داشتم در مورد نمونه برداری از رحم سرچ میکردم به وبلاگ شما برخوردم
23سالمه دکتر تو عکس رنگیم توده مشکوک دیده وگفته باید دوهفته دیگه نمونه برداری انجام شه خیلی خیلی میترسم دکتر گفت دردش خیلی ازعکس رنگی بیشتره تو نت توضیح زیادی نیست تورو خدا اگه شما انجام دادین بگین چطور بوده ک حداقل بدونم چیکار کنم ممنون میشم اگه کمکم کنید

سلام عزیزم ایشالا که چیزی نیست، من کلا نسبت به درد خیلی صبورم من که درد زیادی حس نکردم در همون حد عکس رنگی، البته خدا رو شکر تو عکس رنگی لوله هام باز بود شاید به اون خاطر درد نداشتم تمام توضیحات من به ریز تو ماه های آبان و آذر 93 وبلاگم هست ایشالا که راحت باشه برات

آبگینه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 14:52 http://abginehman.blogfa.com

هزار ماشاالله به نویان دوست داشتنی
خداروشکر خونتون فروش رفت واسه خرید دست دست نکنید به هر حال اینجا ایرانه و همه چی در حال نوسان
جشن گل پسرت هم به سلامتی برگزار کنی عزیزم

ممنون عزیزم. برامون دعا کنین که انتخاب مناسبی داشته باشیم. دقیقا موافقم که اینجا ایرانه!!!!

صبا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:18 http://atrebeheshti.blogsky.com

سلام نسیم عزیز
برای خونه خیلی خوشحال شدم انشاالله خونه جدید هم پر از خیر و برکت باشه براتون
ماشاالله به نویان شیرین

ممنون عزیزم. التماس دعا

اسما یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:14

سلام امیدوارم همیشه سالم وخوشحال باشی عزیز. نویان خیلی نازه از طرف من ببوسش واقعا شیرینه . من هم دلم می خواد مامان شم خیلی دوست دارم مثل نویان پسر شه اخه داداش ندارم برام دعا. اگه ایرادی نداره میشه بگی ماهی که به نویان باردار شدی سایز تخمکت چند بودش؟؟؟؟؟؟ ممنونم

سلام خانومی. ایشالا که بهترین ها برات پیش میاد. راستش وقتی رفتم سونو تخمک گذاریم انجام شده بود. سایزش رو دیگه نمیدونم. تمام خاطراتم تو وبلاگم هست با ریز ماجرا. اونجا میتونی دقیق ترش رو بخونی. آبان و آذر 93

حوا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 11:34

سلام
عیدتون مبارک
ان شاء الله خونه ی نو هم مبارک

سعی کن روروئک زیاد استفاده نکنی چون تو راه رفتن تنبل میشه
من اصلا استفاده نکردم.

آسمون شهر ما هم ده سال یا شایدم بیشتره که اینجوری میشه

متشکرم. منم زیاد روروئک استفاده نمیکنم عزیزم. حداکثر 10 دقیقه در روز

مامان خدیجه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 08:40 http://nonijoon.niniweblog.com/

عزیزم چقدرنازشدی

من یا نویان؟!

زاهارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 05:46

دورش بگردم الهی .شیرینی هاشو میفهمم چقدر کارهاش برام واضحه خیلی خوشحالم که پسرامون همسنند دقیقا بزرگ شدن روز به روزشون رو میفهمم الهی همیشه سایه پدرمادر بالا سرش باشه .برای خونتون هم انشالله هرچی خیره پیش بیاد هرجا ایندش برای نویان ومدرسه رفتنش بهتره همونو تو اولویت بذار .پیگیر اخبار هوای شهرتون بودم وازشما ونویان یادکردم مواظبش باشد پسرگل رو قربون دندونهاش برم چه ناز شده .میبوسمت

مرسی جیگر. دقیقا تو هم که از پسری مینویسی من خوب میفهممت. زنده و سلامت باشین

ستاره پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 16:14 http://setareyesepehr@blogfa.com

عیدت مبارک نسیم جون.
خونه هم بسلامتی و مبارکی باشه
نویان خیلی ناز شده ماشالله
راستی اگه تو اینستا هستی و دوست داری ایدیت رو برام ایمیل کن تا باهم ارتباط داشته باشیم

سلام عزیزم ممنون گلی

یگانه پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 01:57

سلام گلم خوبی ? ببخشی من دیر به دیر نظر میزارم اما همیشه همیشه میخونمت. اگه یادت باشه همون همشهریت هستم.
نویان جونو ببوس از طرف من .ان شا الله همیشه صحیح و سالم باشه
راستی گلم من و شوهرم کار بادکنک آرایی و نور افشانی مراسم ها رو انجام میدیم و با تالار پرکوک و باغچه مینو کار میکنیم.
اگه تمایل داشتی برا نویان جون جشن تولد بگیری ما می تونیم تم تولد و بادکنک آرایی و نور افشانی رو انجام بدیم.همچنین گیفت تولد و جشن دندونی با نمد رو هم انجام میدیم.خوشحال میشم به ما اعتماد کنین

سلام عزیزم. بله تو ذهنم بودی. ایکاش زودتر میگفتی. میدونی چقدر دنبال گیفت دندون تو کرمانشاه گشتم و پیدا نکردم!!! آخر هم مجبور شدم نتی سفارش بدم و کلی ضرر کردم. چشم اگه قرار شد تولدش رو مفصل بگیرم حتما مزاحمت میشم. فقط چه طوری پیدات کنم گلی؟!
آخیییی عروسی من باغچه مینو بود. همه چی عالیییی بود. یادش بخیر

الهه چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 12:22 http://elahesong.blogsky.com

دعا کردم اجی ته دلم خیلی روشنه که دوستت بچه دار میشه اجی نمیدونم کی اما میدونم که خدایی که من میشناسم خیلی مهربونه هوای مادرهای منتظرو داره هوای دوستت سمیرا هم داره اجی ان شاءالله زوده زود مادر میشه اجی

آممممین

الهه چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 11:29 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی عیدت مبارک اجی ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و موفق و خندون باشی اجی خداروشکر که خونه هم فروخته شد اجی ان شاءالله که یه خونه خوب هم براتون پیدا میشه اجی نگران نباش توکل کن به خدا اجی
نویانم خیلی شیرین و دوست داشتنی شده اجی دندوت هاشم مشخصه اجی ببوسش از طرف من
زمان خیلی زود میگذره اجی یادمه وقتی برات نظر گذاشتم اولین بار زردی نویان یه کم بهتر شده بود اجی البته زیاد یادم نمیاد اما مهر نظر گذاشته بودم برات اجی ان شاءالله جشن دندونیش هم به خوبی برگزار بشه و جشن تولدشو تو خونه جدیدتون بگیرین ان شاءالله
راستی اجی دوستت سمیرا بچه دار نشد ببخشید اینو میپرسم اجی اخه چندوقته ازش چیزی نمینویسی اما ان شاءالله که زود دوستت هم مادر میشه ان شاءالله

سلام آجی. ممنون آره زمان خیلی زود میگذره. نه هنوز نی نی کوچولوی سمیرا جونی تو دلش نیومده. براش دعا کن. اگه خدا بخواد و بهش عیدی بده حتما حتما خبر میدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد