قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

استقلال


دغدغه ذهنی بعدی من، بعد از گرفتن شیر، استقلال محل خواب نویان بود. پروژه ای که ماه ها پیش امتحان کردم و ناکام عقبگرد زدم!!! مثل همیشه کلی در موردش خوندم و خوندم و دیدم تنها تشویق میتونه نویان رو مستقل کنه. مدت ها بود بهش میگفتیم که چقدر آقا شده و دیگه باید تو تخت خوشگل خودش بخوابه. اونم خوب استقبال میکرد و میگفت تختم خوبه خوشگله و ...
سه شنبه 25 مهر 1396 بود و من و نویان تو اتاقش کتاب میخوندیم که خودش گفت دوست دارم تو تختم بخوابم!!! از برنامه ریزی های من دور بود، فردا باید اداره میرفتم و کم خوابی میتونست اذیتم کنه، ولی با دیدن اشتیاقش تصمیم گرفتم بذارمش تو تختش. بهش گفتم هر صبحی که تو تخت خودش بیدار بشه بهش یه ستاره میدم و ستاره ها که سه تا شدن براش جایزه میخرم. نویان رو که تو تاب و در حین کتاب خوندن حسابی  خوابالو شده بود، بوسیدم، بهش شب به خیر گفتم و گذاشتم تو تختش. لالایی خوندم و اونم بعد از چند تا چرخ خوابش برد و اولین شب این ماجرا شروع شد.


نویان غرق در خواب و من سرشار از دلتنگی. میدونستم که باید با خودم کنار بیام و به استقلال پسرم ببالم. مثل همیشه یکی دوباری بیدار شد و سریع خوابید. صبح که بیدار شد حسابی تشویقش کردیم و یه ستاره پلاستیکی که از قبل آماده کرده بودم بهش دادم.  اینقدر خوشحال بود که میگفت دوباره برم تو تختم بیبابم(بخوابم). به مامان و بابا هم گفتم حسابی تشویقش کنن و خدا رو شکر ظاهرا این پروژه هم به خیریت  گذشت. جالبه بگم جایزه سه ستاره،  ازم اسمارتیز خواست و چقدر بابتش خوشحال شد. البته اینم بگم چون فاصله اتاق خواب هامون از هم دوره میترسم شب بیدار شه و من نفهمم و فعلا ما آواره ایم و پایین تخت نویان میخوابیم!!! البته گارد های تختش نمیذاره ما رو ببینه. گرچه ایمان دارم باهوش تر از این حرف هاست که حضورمون رو حس نکنه!!!! باید فکری هم به حال خودمون بکنم. دنبال وسیله ایم که بتونم صداشو از اتاق خودم بشنوم. چند موردی دیدم که خیلی قیمت هاشون بالا بودن. حالا ایشالا اونم پیدا میکنم و پسرم کاملا مستقل میشه.



از همه بیشتر اینکه خودش میخوابه خوشحالم میکنه. روندمون اینجوری شده که اولش رو تابش میشینه و من براش کتاب میخونم، خوابش که گرفت خودش میگه برم تو تختم، بعد هم یا خودم براش لالایی میخونم یا با موبایل براش میذارم و معمولا زود میخوابه. بزرگ شدنش رو با پوست و استخونم حس میکنم. مستقل شدنش رو. و چقدر وابستگی من به نویان بیشتر از وابستگی اونه!!!

عکس بالا اشانتیون خرید سرسره بود که فروشگاه کودک بهش هدیه داد.



این هم اتاق آقا کارن، توراهیه خاله شبنمه. نویان عاشق نقاشی اتاقش شده. میگه "ایسی مومون"(خرس مهربون) داره. امیدوارم که پسرخاله های خیلی خوبی برای هم باشن.



هنوز خیلی با لیوان شیر نمیخوره و ما همچنان ظهرا که خوابید، با شیشه بهش شیرخشک "ببجونیور" میدیم. ولی برای اینکه کم کم به طعم شیر عادت کنه در روز یه استکانی شیر با کیک بهش میدم و بد نیست با نی میخوره، ولی نه در حدی که خیالم راحت باشه و شیر خشکشو قطع کنم.

اینم از نویان و آیلین عزیز که گاهی اوقاتم با هم نمیسازن ولی خیلییییییی همدیگه رو دوست دارن.


جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن، پادشاه فصل ها پاییز...



این هم ذوق نویان من از رویارویی با برگ های پاییزی



راستی اینم بگم که دیگه پسرم شبا قبل از خواب، با خمیردندون مسواک میزنه. بعد از تحقیقاتی که انجام دادم متوجه شدم باید خمیردندونی بگیرم که فلوراید نداشته باشه. چون هنوز بلد نیست دهنشو بشوره و خمیردندون رو نخوره. این شد که این خمیردندون رو بهم معرفی کردن. به اندازه یه نخود روی مسواک انگشتیش میذارم و براش مسواک میزنم. یه مسواک هم براش خریدم که گاهی هم خودش دلش میخواد مسواک بزنه، دستش میدم و خدایی هم بد مسواک نمیزنه.



نظرات 9 + ارسال نظر
الهه دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت 09:27

سلام اجی خوبی سلامتی اجی اتفاقی نیفتاده

خوب؟! جسمی خوبیم ولی از دیشب اینقدر برای هم استانی هامون گریه کردم دارم دیوونه میشم. دعا کنین فوتی ها بیشتر نشن

حوا دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت 09:05

سلام نسیم جان ... حالتون خوبه؟ مشکلی برای شما پیش نیومده؟ زود از خودت خبر بده... فقط اینجا میتونستم سراغ بگیرم از شما .. نگرانتونم

سلام عزیزم ممنون یادم بودین شکر خدا ما خوبیم. زنده ایم. شهرستان سرپل ذهاب خیلی فوتی داده. دعا کنین حالم خیلی بده اینقدر غصه خوردم

آلیسوم یکشنبه 21 آبان 1396 ساعت 22:52 http://nimiman.blogsky.com

سلام
خوبی؟ الآن از اخبار شنیدم زلزله 7.3 ریشتری کرمانشاه اومده. کمی نگران شدم.
خیلی خوبه که برا بچه ها خمیردندون بدون فلوراید میذارن که بتونن بخورنش

ممنون عزیزم شکر سلامتیم

زاهارا پنج‌شنبه 18 آبان 1396 ساعت 21:36 http://havayebiadam.blogsky.com

دلم براتون تنگ شده بود عزیزم خداحفظ کنه همتون رو پسری روازطرف من ببوس چه نازشده ماشالله

عزیز دلمممم کجایی تو؟!!!

سوری یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 12:49

سلام عزیزم خیلی کارخوبی کردی البته به نطر من لارم نیست دنبال وسیله بگردی برای ارتباط ، حالا دیگه خداراشکر بزرگ شده و‌چند شب که اونجاخوابیدی دستت میاد شاید اصلا هم گریه نکنه. نوسته هات معمولا برای من تجربه خوبی هستن و راهگشان...پاییز فصل عاشقی حالا برای ما شده فصل مریضی که کاش زودتر تمام بشه خخخخ

عزززیزم بلا دور باشه ایشالا

ماری شنبه 13 آبان 1396 ساعت 02:23

چه خوب و هیجان انگیز ...
منم معتقدم خود بچه ها نشون میدن که کی وقت مستقل خوابیدنشونه ، کی وقت از شیر گرفتن ، کی وقت پوشک نبستن ...
سلامت باشین همگی

باران پنج‌شنبه 11 آبان 1396 ساعت 23:26

عزیزم اون عکس تو برگهاش چقدر قشنگه

الهه چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت 18:44

لطف نیست اجی حقیقته کاس ابجی منم همه چی رو مثل تو یه کم اسون میگرفت اجی

الهه چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت 13:52

سلام اجی خوبی خداروشکر اجی خداروشکر بابت این اتفاق های خوبی که در مورد نویان تو زندگیت افتاده اجی وقتی پسرت مامانی مثل تو داشته باشه همه چی راحته اجی

قربونت برم نظر لطفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد