قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

یلدا مبارک

خیلی وقته ننوشتم!!!مشغله هام اونقدر زیاد شدن که وقتی برای وبلاگ نویسی ندارم ولی با تموم اینا دوست ندارم خاطراتم نصفه و نیمه بمونن.

اول از همه بگم که اولین دندون شیری نویان، وقتی نویان پنج سال و سه ماهه است، لق شده و ما در تاریخ 1399/10/06 متوجه شدیم. دقیقا همون دوتا دندون جلو فک پایین که زودتر از همه دراومدن، زودتر از همه لق شدن.(17 بهمن 1399 اولین دندون شیری نویانم افتاد و اولین دندون دائمی جوانه زد.)

قبلا براش توضیح داده بودم که این دندونا میوفتن و دندونای جدید جایگزینش میشه. اولش ناراحت بود که دندونش درد میکنه، ولی وقتی نگاه کردم و دیدم دندون شیریش لق شده و بهش گفتم قراره به زودی دندونای اصلیش دربیاد حسابی ذوق زده و خوشحال شد. انگار دیروز بود که براش جشن دندونی گرفتم!!! این قافله ی عمر عجب میگذرد!!!!

کی فکرشو میکرد که یلدا امسال، بابایی نباشه؟!!!براش فال حافظ نگیریم و مامانی حساس نباشه که فال بابایی چی بوده؟!

دلم گرفته بود که امسال یه فال حافظ کمتر از هر سال میگیریم، اما عمونادر سر خاکش رفت و مثل همیشه فال حافظ بابایی رو براش خوند!!! بابایی مهربونم، چقدر سخته باور نبودنت...

کسی چه میداند!

شاید یلدا

وقت اضافه روزگار است

برای گفتن دوستت دارم های در دل مانده...

آخرین یلدا قرن مبارک...

شب یلدا، 17امین سالگرد دوستی من و مهدیم بود.هیییییی پیر شدیم رفت!

(کیک و ژله یلدا،حاصل دسترنج من و نویانه و میز رو عمونادر عزیزم مثل هر سال تو خونه بابایی چیده)

1399/09/30

این کیک ماشینی هم که میبینین من برا تولد کارن عزیزم(خواهرزادم) درست کردم و براش یه جشن تولد متفاوت گرفتم. جشن تولد تو تونل سرسره پارک!!!

کارن خاله، عزیز دلم تولدت مبارک.

بهترین ها رو برات آرزو میکنم.

 همیشه بخندی قشنگم

 ازون خنده های از ته دلت...

1399/09/26

از حال این روزهامون بخوام بگم زیاد خوش نیستیم اما سعی میکنیم با طبیعت گردی و کوهنوردی حال دلمونو بهتر کنیم. تقریبا هفته ای یه بار کارن و نویان رو پارک میبریم و هفته ای یه بارم یا کوه میریم یا باغ. 

پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است...

کم کم به کلاس های مجازی عادت کردیم. هم مهدی که درس میده، هم من و نویان که یاد میگیریم. زبان فرانسه رو همراه نویان دارم یاد میگیرم و خلاصه کنم اینکه همه امیدواریم کرونا بره و زندگیمون به روال عادیش برگرده...

نظرات 4 + ارسال نظر
Marzi دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 13:05 http://rozegaremarzi.blogsky.com

تو میگی چشممون می بینه روزگاری رو که مریضی های وحشتناک و عجیب غریب نباشه و از درد و رنج مردم گره گشایی بشه؟
به نظرت یه بار دیگه دخل و خرجمون بهم میرسه طوری که یکم پس انداز کنیم واسه تفریحی یا خرجهای یهویی؟؟

چقد دلم گرفته از زندگی و روزگار.
دلم میخواد کابوس این روزها و این سالها دیگه تموم بشه.

الهه سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 00:41

سلام اجی خوبی اخه میگفتن بیهوش کنیم بچه اش نمیزاره اجی ابمیمم از عوارضش ترسید چون فکر کنم گفتن که همه چی پای ابجیم و شوهرشه اجی

الهه دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 15:35

سلام اجی خوبی دکتر به ابجیم گفته بود ممکنه ابسه کرده باشه یا ابسه باشه که دندونش اینجوری شده البته تو خانواده همسرش هم بچه اینجوری داشتن بچه ابجیم هم به اونا رفته اجی وگرنه به ما میرفت دندوناش اینجوری نمیشد

عیبی نداره عزیزم ولی من اگه جای خواهرت بودم کاری رو میکردم که دکترا میگن. بالاخره اونا متخصصن و علمشو دارن

الهه دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 07:04

سلام اجی خوبی مبارک باشه افتادن اولین دندون شیری اجی چقدر زود دندون شیری ها میفتن ممکنه خواهرزاده منم هم سن پسرت بشه و زود دندون شیری هاش بیفته اخه گیدونی دندون های جلوییش از بین رفته البته یه ذره مونده هنوز ابجیم بردتش دکتر میخواستن با بیهوشی بکشن ابجیم نذاشت عوارض داره اجی حقم داره اجی نویان هنوز بچه اس از همین بچگی بهش یاد بده که دندوناشو همیشه مسواک بزنه و تنبلی نکنه و شیرینی جات زیاد نخوره و قدر دندوناشو بدونه اجی میدونم تو خودت مادری اینارو میدونی ولی من تجربه خودمو گفتم

سلام عزیزم برا خواهرزادت ناراحت شدم البته چیزی نیست میوفته خدا رو شکر نویان هر شب مسواک میزنه و دیگه عادت کرده. تو برنامه غذایی مام شکلات و ... زیاد نیست ممنون از راهنمایی هات عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد