قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

امید بازگشت به روزهایی نه چندان دور

دوستای خوبم سلام بازم منو ببخشید اگه دیر دیر بهتون سر میزنم. از حال این روزهام بگم خدا رو شکر بد نیستم. نویان روزهای ابتدایی 6 ماهگی رو میگذرونه.  حسابی شیطون شده و مدام میخواد بازی کنه. خواب شبش خدا رو شکر خیلی بهتر شده.  از حدودای 11 شب میخوابه و دوبار برای شیر بیدار میشه. شیر خشک خوردنش همچنان تعریفی نداره! شیر مادر هم باید خیلی خوابش بیاد تا شروع به خوردن کنه! وقتی سرحاله فقط دلش میخواد دست و پا بزنه و بازی کنه و اگه بخوابونیش که شیر بخوره کمرش رو بلند میکنه،  پل میزنه و با غر میگه منو بلند کن!!! جونم براتون بگه که همچنان شیر من کمه و دیگه امیدی به افزایشش ندارم. برای سیر شدن نویان، وقتی شی شیری مامانی رو  خورد و گیج خواب شد، از بغلش شیشه میذارم دهنش که اونم بگیر نگیر داره!!!  گاهی خوب میخوره،  گاهی هم میفهمه و غر میزنه و دوباره شی شیری مامان میخواد!!! گاهی هم خوابش عمیق شده و اصلا نمیخوره!!! بیچاره مامانم هم وقتی من ادارم همش دغدغه شیر خوردنش رو داره!!!  گاهی تو بیداری گشنه است و میخوره و گاهی تو خواب هم نمیخوره!!!  به قول مامانم هر روز یه مدله وروجک!!! فداش بشم خیلی شیطون شده.  مدام دمر میشه و زود هم خسته میشه و میگه برم گردونین! تقلا میکنه که سینه خیز بره ولی هنوز چندان موفق نیست. دلش میخواد بشینه ولی من کمتر کمکش میکنم حس میکنم زوده!  خلاصه همش دلش میخواد باهاش بازی کنی و اونم از خنده غش کنه.  دیروز شست پاشو بالاخره رسوند به دهنش :-D

این روزا لثه هاش خیلی اذیته :-( با چنان حرصی همه چی رو گاز میگیره که نگو!  دستم رو که میگیره چنان با لثه های نازنینش فشار میده که میگم  الانه استخونم بشکنه!!! دندونیشم حسابی فشار میده ولی دست منو بیشتر دوست داره :-) بمیرم الهی چقدر دندون درآوردن سخته.  فکر کنم لثه هاش یه کمی رو خلق و خوشم تاثیر گذاشته،  غر زدناش خیلی بیشتر شده :-( شیر خشکش هم دوباره آپتامیل 1 گرفتیم.  اینو بیشتر دوست داره.  جدیدا مکمل سوزین "زینک سولفاید " رو هم تو شیرش میریزم بهش میدم. 

امروز جمعه 7 اسفند 94 و انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامیه و منم اداره آماده باشم. 

 دایی بابام چهارشنبه فوت شد. مرد بی آزاری بود. ازدواج نکرده بود و بچه ها رو خیلی دوست داشت.  همیشه باهامون بازی میکرد و میخوند " تمی تمی تمانا تمی تمی تمانی " تا ما بخوابیم.  کلماتش معنایی نداشتن ولی ما عاشق آهنگ لالاییش بودیم. روحش شاد و یادش در قلب ما جاویدان.  مامان و بابا واسه خاکسپاری و فاتحه رفتن تهران، منم ادارم و نویان مونده با باباش!  خدا به دادشون برسه :-D

منو مهدی و نویان قبل از شروع شیفتم رفتیم و رای دادیم، به امید فردایی بهتر و ایرانی آزاد و آباد.  امیدوارم نتیجه آرا به نفع آینده ایرانم باشه و نسل نویان ها ایرانی بهتر رو تجربه کنن. عزیزم با بازیگوشی تمام دور و برش رو نگاه میکرد و گاهی تعجب میکرد و گاهی لبخند میزد. 

از حال این روزهام بگم که عزمم رو جزم کردم که به وزن قبل بارداریم برگردم.  امیدوارم بتونم.  رفتم پیش متخصص تغذیه،  یحیی پاسدار.  قدم  رو دستگاه 161 و وزنم رو 69.6 زد :-( جالب بود فکر میکردم بلندتر از این حرفام!!! همه هم میگن نههه بیشتری ولی دستگاه دقیق بود و همیشه مردم فکر میکنن بلندتر از این حرفان :-) با اینکه روزی بیشتر از ده لیوان آب میخورم ولی بازم آب بدنم کم بود. مواد معدنی خوب بود. چربی شکمی بالا بود و عضلاتم کم!!! دکتر گفت بهترین راه ورزش و ورزش و ورزشه!  گفت 9 کیلو کم کنی کافیه، که اراده کنی سه ماهه حله.  

قبل بارداری 58 کیلو بودم یادش بخیر.  

خلاصه روزی صد تا دراز نشست میرم (دو تا 50 تا)، بیست دقیقه هولا هوپ (حلقه)  میزنم، 20 دقیقه با سیدی آیروبیک کار میکنم و وقت بشه پنج دقیقه ای هم میرم رو چرخونک.  

برنامه رژیم هم گرفتم. با اینکه رژیمم شیردهیه  و دکتر گفت شیرم کم نمیشه ولی برای شیرم میترسم خیلی رعایت نمیکنم.  نهار 8 قاشق برنج داره ولی من بیشتر میخورم. البته قبلش آب و سالاد میخورم.  سالاد کاهو و کلم و خیار و گوجه که سس نمیزنم و با آبلیمو و ماست و نمک طعم دارش میکنم.  تخم کتان هم که میگن چربی سوزه آسیاب کردم و تو سالاد میریزم.  کره و روغن رو هم حذف کردم.  یه روزایی فکر میکردم مگه غذا بدون روغن هم میشه!  ولی شد.  زیاد خوشمزه نیست ولی بدم نیست.  مرغ و ماهی رو تو پیاز و آبلیمو و نمک و فلفل میخوابونم و فرپز میکنم که خیلی عالیه. ماهی رو طوقه طوقه باریک میکنم تو فویل هم نمیذارم تا حسابی برشته شه.  خیلی خوب میشه.  امتحان کنین. 

قورمه سبزی هم بی روغن درست کردم.  اصلا روغن استفاده نکردم حتی برای پیاز داغ! سبزیشم سرخ نکردم،  از اونم راضی بودم.  برنجمم کته میذارم تو پلوپز و بدون روغن،  اینم بد نمیشه.  املت بی روغن هم خوبه. البته همچنان گوشت گوسفند استفاده میکنم و شیر و  دوغ محلی میگیرم.  ولی ماست و پنیر رو پاستوریزه و کم چرب برمیدارم.  شیرینی و شکلات و هله هوله رو هم تا حد زیادی حذف کردم.  چایی هم سبز میخورم.  قند و شکر هم حذف.  مهدی که راضیه.  میگه سالمه!  کلا پسر خوبیه. منم ازش خیلی راضیم. خدام ازش راضی باشه. امیدوارم بتونم به هیکل قبل بارداریم برگردم. برام دعا کنین. از شکم متنفرم...

بالاخره از بین هزارن عکس نویان از بدو تولد، با کلی وسواس و کلنجار رفتن با خودم که خیلی زیاد نشه، 158 تا عکس انتخاب و چاپ کردم :-| دو تا هم آلبوم براش گرفتم که خیلی نازن و یکیشون هم شجره نامه و ... داره. میدونین آخه به نظر من عکس چاپ شده یه چیز دیگه است :-)

راستی مامانم از سینش نمونه برداری کرد و خدا رو شکر دکترش گفت چیز مهمی نیست.

بازم پستم خیلی طولانی شد. ببخشید. ایام به کام و التماس دعا