قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

اولین سلول های وجودت ( ذخیره امید)

کلی با خودمون کشمکش داشتیم که چی کار کنیم! تحقیقاتمون جواب درستی بهمون نمیداد. یه عده کاملا موافق و یه عده کاملا مخالف بودن. و ما مونده بودیم که سلول های بنیادی بند نافت رو نگه داریم یا نه!!!!! بهمون گفتن درمان ها در حد تحقیقاته و فقط هزینه اضافه است! و من به شدت نگران حیف و میل کردن اسکناس هایی بودم که منو پدرت با سختی جمع کردیم! همین طور گفتن فقط تا 20 سال قابل نگهداریه!!! 20 سال!!!! 20 سال هم یه عمره!!! از طرف دیگه میدیدم که چه بیماری هایی باهاش درمان شده و حتی برای من و بابا مهدی و خواهر یا برادر احتمالی تو هم استفاده میشه! خلاصه حساب که کردیم دیدیم این کار خیلی واجب تر از تموم وسایلی بوده که برات خریدیم و خواهیم خرید. پس تصمیم گرفتیم که خون بند نافت رو به بانک نگهداری سلول های بنیادی رویان بسپریم. البته به این امید که هیچوقت ازش استفاده نشه. آممین

سه شنبه 10 شهریور و آخر هفته 36 بود که برای مشاوره رفتیم. کلی آزمایش ازم گرفتن و 294 تومن هزینه آزمایش ها شد!(HBs Ag,-HBs Ab-CMV Antibody-HBc Ab- HIV Ab-HCV Ab-HTLV1- HTLV2)

دیروز، سه شنبه 17 شهریور و آخر هفته 37 جواب آزمایش به دست برای بستن قرارداد رفتیم موسسه. 2200 هزینه شد و بالاخره قرارداد رو بستیم. وسایل مورد نیاز رو بهم دادن و گفتن روز قبل از زایمان با نمونه گیر هماهنگ کنم. یه کیت یخ هم بود که از دیروز تو فریزر گذاشتم که یخ بزنه. یه سری هم کادو برای تو دادن که آلبومش رو خیلی دوست دارم. بابا مهدی هم کیفت رو صاحب شد،  آرم رویان رو از روش درآوردم که باهاش بره باشگاه

این پروژه تقریبا آخرین کاری بود که قبل از دنیا اومدنت باید انجام میدادیم.

عزیزدلم دیگه چیزی به دنیا اومدنت نمونده. دوشنبه 16 شهریور پیش دکتر رضاوند رفتم. فشارم 11 رو 6 بود و وزن رو 75 گفت!!! البته به نظرم 1 کیلویی زیاد نشون میداد! نوار قلبت هم نرمال بود و خانوم دکتر نامه بیمارستان رو نوشت. 29 شهریور پذیرش بیمارستان سجاد و 30 شهریور زایمان..........................

امروز پیش دکتر خودم (دکتر صانعی) وقت دارم. اگه اونم نامه بیمارستان بده که پیش خودش میرم ولی اگه نه، تو 30 شهریور چشمای نازت رو به جهان ما باز میکنی و من و بابا مهدی بیصبرانه دیدارت رو انتظار میکشیم. جالب اینکه تو شناسنامه من متولد 1364/06/30 ام و تو 1394/06/30 میشی

اول مهر ساعت 5 عصر هم پیش دکتر سیدزاده که تخصص نوزادان و فوق تخصص کلیه و مجاری ادراری داره، واسه چکاپت وقت گرفتیم که ایشالا بهمون بگه همه چی روبراهه.

پسرم این چند روز باقیمونده رو حسابی از خودت مراقبت کن و حسابی برای من و بابا مهدی و عاقبت بخیر شدن خودت دعا کن. میبوسمت فرشته کوچولوی من.