قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

پایان 9 ماهگی

شنبه 29 خرداد 1395 نویان شیرین تر از جونم 9 ماهگی رو تموم کرد و وارد 10 ماهگی شد. 9 ماهگیت مبارک عشق مامان. به وضوح میشه بزرگ شدنش رو حس کرد. خیلی بیشتر از قبل همه چی رو میفهمه و کامل دور و بریاشو میشناسه. برای آشناها حسابی ذوق میکنه و از غریبه ها خجالت میکشه. گاهی هم که غریبه ای خیلی بهش نزدیک میشه بغض میکنه. فدای بغض و لبخندت شیطون من. دندون پایین سمت چپش هم جوونه زده و دندون سمت راستش هم دیگه به وضوح دیده میشه. به راحتی چاردست و پا و سینه خیز میره و میتونه با گرفتن مبل و ... بلند شه. تعادلش هم ای بد نیست. ولی باید مدام مواظبش باشی. تا ازش غافل میشی از یه چیزی آویزونه. عاشق لپ تاپه و تا میره پیش باباش دکمه های لپ تاپ رو میزنه و به LCD نگاه میکنه ببینه چه تغییری میکنه. با کنترل هم همین رفتار رو داره!! رو دکمه هاش میزنه و منتظر نمایان شدن تغییر تو تلویزیون میشه.بچه های این نسل ماشاا... باهوش تر از اونین که فکر میکردم.

شنبه نوبت دکتر براش گرفتم و بردمش چکاپ. رو تخت که خوابوندمش تا دکتر معاینش کنه سعی کرد بلند شه که دکتر مانعش شد. نویان هم بغض کرد و بغض کرد تا تبدیل به گریه شد، اونم چه گریه اییییییی!!!! عزیزم، دلم براش کباب شد. با چشماش میگفت مامان بغلم کن. ولی خب باید معاینه میشد. وقتی معاینه تموم شد و بغلش کردم سفت منو چسبیده بود و مدام برمیگشت دکتر رو نگاه میکرد خدا رو شکر همه چی خوب بود. دکترش گفت رشدش به اندازه یه بچه یک سالس ماشاا...

قد 75، وزن 9850 و دور سر 47.5. دکترش از همه چی راضی بود و فقط قطره آهنش رو عوض کرد و فروگلوبین داد. گفت همون یه قطره چکون هم کافیه. ما هم سرمست از همه چی راه افتادیم که بریم سراغ خریدهای جشن دندونیش. داروخونه که داروهاشو پیچید ازم پرسید هنوز راه نیوفتاده؟! منم با تعجب گفتم نه. اونم جواب داد پس همونه. آمپول ویتامین ِD3 داده!!!! خیلی تعجب کردم!!! آخه چرا؟! الان که برای راه رفتن خیلی زوده!!! دندونشم که دراومده!!! ویتامین D هم تو آزمایشش 66 بود که عالیه!!!  یه دنیا سوال تو ذهنم چرخید و از همه سخت تر برام آمپول زدن به نویان بود. البته اگه واقعا باید بزنه باکی نیست ولی حس میکردم این آمپول رو روتین و بدون درنظر گرفتن شرایط نویان داده و این مساله اذیتم میکرد. مثل همیشه مزاحم هدا جون شدیم. آزمایش ها و قد و وزن وروند رشدشو و خلاصه همه رو تو تلگرام براش فرستادیم و اونم قرار شد با متخصص اطفال بیمارستان مشورت کنه و خبر بده که بزنیم یا نه. این چند روز خیلی تحقیق کردم. یکی میگفت شاید دور سرش بزرگه و به اون دلیل داده!!! یکی میگفت عیبی نداره بزن، ویتامین D زیادیش دفع میشه و ...

تا اینکه هدا گفت اصلا براش نزنین!!! برای بچه ای که ویتامین D اش 66 باشه حتی میتونه خطرناک باشه و مسمومیت و تشنج بیاره!!! دلم بدجوری لرزید و با خودم گفتم چقدر بعضی دکترها بی مسئولیت شدن!!! حدس میزنم همین جوری روتین و طبق تجربش، چون اکثر بچه ها کمبود ویتامین D دارن، به همه آمپولشو میده!!!به قول مهدی شاید هم اشتباه از ما بود که برگه آزمایشش رو نبردیم!!! ولی اون هم چیزی از ما نخواست!!! بعد آزمایش هم مهدی برده بود نشونش داده بود!!! تصمیم گرفتم دکترش رو عوض کنم ولی کی نمیدونم!!! از یه طرف هم مهدی میگه از کجا میدونی کس دیگه بهتر از این باشه!!! این که همه ازش راضین اینجوره!!!  از طرف دیگه هم دکتر بابایی که خیلی قبولش دارم، فوق تخصص داره و اون اوایل نویان رو پیشش میبردم، مطب خصوصی نداره و فقط تو بیمارستانه و اصلا راضی نیستم به خاطر یه چکاپ نویانو بیمارستان ببرم، تو اون همه عفونت و مریضی!! خلاصه فعلا همین جوری موندم. اگه کسی متخصص اطفال خوب تو کرمانشاه سراغ داره بهم معرفی کنه ممنون میشم.

جونم براتون بگه که شهر رو دنبال تم دندونی و لباس دندونی برای جشن نویان زیرورو کردم، نیافتم که نیافتم! از طریق اینستاگرام با یکی آشنا شدم که میتونست برام بفرسته. حساب کردم ظرف و ظروف یه بار مصرف و تزیینیش اینجا حدودا 30 تومنی برام درمیومد و تم دندون هم نبود. گفتم عیبی نداره 20-15 تومن بیشتر میدم و تم میخرم. وقتی سفارش دادم گفت 59 میشه که گفتم عیبی نداره. جونم براتون بگه یه سری کاغذ و ظرف یکبار مصرف 80 تومن برام تموم شد!!! 21500 هزینه پست دادم!!! نمیدونستم هزینه پست هم با منه!!! حسابی داغ کردم. به مهدی گفتم از این به بعد گفتم میخوام خرید اینترنتی کنم بزن تو گوشم!!! اونم با کمال میل میگه چشم

تازه ایکاش همه چی اونی بود که سفارش دادم. 20 تا چنگال داده بودم که شمردم دیدم برام 14 تا فرستاده!!! لیبل نوشابه خانواده رو نفرستاده!!! دستمال کاغذی کلا حذف شده!!! یکی از قاشق هاشم شکسته تازه قاشق هام اصلا اونی نبود که تو عکس دیدم. همه هم جنس بد!!! کلی هم با طرف بحثم شد و قرار شد 6400 که اضافه ازم گرفته و اجناس رو نفرستاده بهم برگردونه!!! مبلغی نیست ولی خیلی بهم زور داشت. میگفت اشتباه شده!!! خلاصه دیروز اولش کلی حرص خوردم. بعدش گفتم فدای سر نویانم. یه بار بیشتر که جشن دندون نداره. فکر میکنم حقوقم این ماه  80 تومن کمتر بوده. حالا منتظرم ببینم خاله شراره کی جور میشه از اصفهان بیاد که جشن دندونی رو راه بندازیم.

یکشنبه برای نویان کته گذاشتم بدون روغن و نمک و با آب بیشتر که شل بشه. وقتی پخت با کره و ماست بهش دادم ولی اصلا دوست نداشت!!! نمیدونم طعمش رو دوست نداشت یا چون با قاشق له کردم و میکس شده نبود، نخورد. دیروز کته و کره و گوشت رو میکس کردم و بهش دادم عالی بود. خیلی دوست داشت و تا آخر خورد. کلا با ماست میونه خوبی نداره. دیروز بیسکویت ساقه طلایی هم بهش دادم و خیلی خوشش اومده بود. بمونه که خونه رو به گند کشید. فدای سرش. مامانیم (مامان بابام) دیروز برامون آش فرستاده بود. یه ذره به نویان دادم دیگه ول کن نبود!!! میگفت بده بخورم!!! منم چون نمک و ادویه داشت زیاد بهش ندادم. دکترش گفت کم کم باید با طعم ها آشناش کنم. راستی پسری دوباره برگشت به تخت مامان باباش!!! گهوارش براش کوچیک شده (به قول مامانم گهواره که کوچیک نمیشه، پسری بزرگ شده!) شبام شیر میخوره و نمیشه تو اتاق خودش گذاشتش!!! تختش هم تو اتاق ما جا نمیشه!!! باز هم حساب های روانشناسیم بهم ریخت!!!

این روزا تو اداره همه چی بهم ریخته. وضعیت شیفتیمون اصلا مشخص نیست. پستی شبیه پست من که بعد زایمان ازم گرفته شد، بالاخره بخشیده شد به همکارم!!! فعلا گفتن تا آخر تیر همه چی روال سابق رو داره. خدا بعدش رو ختم بخیر کنه. خیلی برام دعا کنین. خیلی محتاج دعاتونم. دیگه تحمل سخت شدن شرایط کاری رو ندارم. دیگه نسیم قدیم نیستم. شاید پیر شدم!!!