قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

دوست روزهای خوب!!!

چند وقته یادم بماند های زندگیم زیاد شده!!! پشت دست داغ کردن ها و افسوس خوردن ها!!! نمیدونم ماله سنمه، زیاد شدن تجربه هاس. توقع من زیاده یا دنیا و آدماش بد شدن!!! امروز میخوام بعد از تقریبا یه هفته سکوت از دوست های صمیمی ای بنویسم که یه شبه برام تبدیل به همکارایی دور شدن!!!دوستایی که به نزدیک 11 سال رفاقتمون، میبالیدم!!! هر جا حرفش میشد میگفتم ما چیزی فراتر از همکاریم!!! ما دوست های صمیمی هستیم!!! اما یه روز همه چی رنگ باخت!!! یه روز که پای منافع مشترک وسط اومد!!! اونم نه منافعی که حتی ارزش جنگیدن داشته باشه(البته از نظر من)!!!   من حاضر بودم چیزی خیلیییی بالاتر از چند ساعت اضافه کاری رو پای دوستام بذارم و چقدر خوشحالم که اون روی سکه رو دیدم!!!

وقتی باید ماموریت میرفتم و به حضور 4 نفر تو یه ماشین با شیشه های کیپ تو این شرایط کرونا اعتراض کردم! وقتی به خودم حق میدادم برای سلامتی خودم و نزدیکام و مادری که تازه از زیر تیغ جراحی بیرون اومده، نگران باشم. وقتی ماموریت نرفتم و همکارام گفتن مام جات بودیم نمیرفتیم و نرفتن!!! و امان از روزیکه رییس شرکت خواست همه رو جریمه کنه!!! گفت اضافه کار همه رو حذف میکنه چون نرفتین و من تبدیل به یه معضل شدم!!! به یه آدم بی فکر که همه رو تو دردسر انداخته!!! به یه دروغگو که نگفته میخواسته شیشه رو تا آخر پایین بده!!! به یه آدمی که حق همکاراش گردنشه و از وقتی تو شیفت اومده هیچ تعاملی نداشته و مدام دردسر درست کرده و مسئولیتشم نپذیرفته!!! باورش سخته ولی تک تک این جملات رو ازشون شنیدم!!! به علاوه اینکه من نمیخوام به خاطر خودخواهی تو از هزار تومنمم بگذرم. اگه ازم کم کنه باید برام واریز کنی!!! دنیا جلو چشمام تار شد!!! اینا دوستای منن!!! این حرفا رو میزنن فقط به خاطر شاید، اونم شاید، کم شدن چند ساعت اضافه کارشون!!! نمیدونم شاید منم اشتباه کردم!!! وقتی همه یه حرفو میزنن حتما منم اشتباهاتی داشتم ولی میدونم که لایق این حرفا نبودم!!!

به رییس شرکت زنگ زدم. جوابمو نمیداد. بهش پیام دادم و گفتم "تصمیم من درست یا غلط تصمیم خودم بوده و منم که باید تاوانش رو بدم. به بقیه ربطی نداره و هر تنبیهی مدنظرتونه برای خودم در نظر بگیرین نه بقیه"

به همکارامم گفتم هر مبلغی ازتون کم شد بگین من براتون واریز کنم و در آخر بهشون گفتم که به تمام اشتباهات ریز و درشتم، اینم اضافه کنن که فکر میکردم آدمایی با منافع مشترک هم میتونن دوست های خوبی باشن!!! از گروه دوستیمون بیرون اومدم و چون تو صفحه اینستام فقط دوستای صمیمیم رو دارم، همه رو حذف کردم!!! برام سخت بود. خیلللللیییی سختتتت. 

به قول ماری بعضیا فقط دوست روزهای خوبن!!!

چقدر گریه کردم. چقدر غصه خوردم. ته این ماجرا این شد که نزدیک به یه میلیون تومن از حقوقم کم کردن و خدا رو شکر از اضافه کار همکارام کم نشد امااااا....

من یه درس بزرگ گرفتم. بزرگ شدم. تجربه کردم و بابت شناختن دور و بریام بینهایت خوشحال و از رییس شرکتمون ممنونم.

این روزها حالم خوش نیست. همه چی بهم ریخته. از اداره تا حال پریشون مامان که جواب پاتولوژیشم خوب نبود و نیاز به شیمی درمانی داره!!!و من هرچه تلاش میکنم تا آروم باشم و خودمو پیدا کنم موفق نمیشم.از دیوونه بازیای کسی که روزی از عزیزترین های زندگیمون بود و الان دقیقا نمیدونم از زندگیش چی میخواد!!! چقدر این روزها حالمون بده و چقدر دنیا بهمون سخت گرفته...

1399/10/27