قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

برای تو ای نفس مادر

نویان عزیزم سلام. سلام عشق مادر. سلام نفس مادر.

حالت خوبه پسرم؟! پنج شنبه و جمعه، 14 و 15 خرداد رفتیم همدان. میدونم که به تو هم کلی خوش گذشت عزیزدلم. باغ و دورهمی با عمه و دخترعمه و پسرعمه. آخر کار هم که رفتیم خرید و بالاخره روتختی که میخواستم رو تو همدان پیدا کردم. قالب سبز و سفید و تیکه دوزی زرافه، درست شبیه تختت.کلی هم برات بازی فکری خریدم. خاله شراره برات مکعب بازی گرفت و دخترعمه ها و پسر عمه هم برات یه عروسک موزیکال گرفتن.هنوز نیومده خوب خودتو تو دل همه جا کردیاااا شیطون بلای من.

17 خرداد هم که تولد خاله شراره بود و کلی مهمون داشتیم. عمو سینا خاله رو سورپرایز کرد و کلی خندیدیم. البته حرص هم کم نخوردیم. یه تولد بزرگ رو چند ساعته راه انداختن کار آسونی نبود. ولی خداروشکر ختم بخیر شد و یه شب خوب برامون ساخت.

چند وقتی بود که خیلی فعالیتت زیاد شده بود و من و بابایی عشق عجیبی به حرکت هات پیدا کرده بودیم.یه شب موقع خواب که مثل همیشه بابایی دستشو دور شکمم حلقه کرده بود، چنان با انرژی به دستش ضربه زدی که دل بابایی آب شد پسرم. یه ذره که فعالیتت کم میشه سریع نگران میشم مامانی. چند وقتیه دردای عجیبی به سراغم اومده. تیرکشیدن های واژن که گاه و بیگاه مثل یه سوزنی که فرو میره نگرانم میکنه و درد زیر دل. یه وقتایی هم دردای لگن. یه شب از لگن درد بیدار شدم و تا یه ساعتی نمیتونستم بخوابم، ولی بعدش همه چی روبراه شد. 20 خرداد وقت چکاپ ماهانه بود. رفتیم پیش دکتر و صدای قلب نازنینت رو ضبط کردم. از چهارشنبه تا حالا هزار دفعه به طنین قلبت گوش دادم عزیزم. و چه دلنشینه این کوبه های متوالی. ایشالا که 120 سال بکوبه پسرم. مثل همیشه تو مطب فشارم بالا بود!!! 14!!! ایندفعه دکتر بهم گفت به دستگاه خونه اطمینان نکنم و برم درمونگاه فشار بگیرم که رفتم و فشارم 8 بود!!!! این فشار بدجوری منو بازی میده پسرگلم. بیشتر نگرانی ام از اینه که مشکلی برای تو ایجاد بشه. حالا امروز گفتم جای دیگه برم و بازم فشار بگیرم ببینم چه طوره. دکتر صانعی که همیشه آرامش داشت و حتی واسه بندنافت هم اصلا، نه خودش نگران شد و نه منو نگران کرد، به دردهام حساس شد!!! من فکر میکردم این دردها طبیعی ان!! چون شدید نبودن. ولی دکتر بهم قرص ایزوپرین داد که هر 12 ساعت یه بار بخورم. گفت انقباضات رحم رو کم میکنه و فشار رو از روی رحم برمیداره، که خدای نکرده یه وقت کیسه آب پاره نشه و یا زایمان زودرس پیش نیاد!!! راجع به این قرص تو نت خیلی گشتم. تقریبا قرص معمولی شده و همه دکترا میدن. حتی تو گروه واتساپی که هستم و همه باردارن هم، برای همه کسایی که درد دارن تجویز کردن!! ولی اون چیزی که نگرانم میکنه اینه که تو نت خوندم این قرص تو علم روز منسوخ شده است و عوارض تپش قلب و تغییر فشار و افت قند خون برای من داره و ممکنه روی ضربان قلب تو هم اثر بذاره!!! جز داروهای گروه C!!! من مثل همیشه اعتماد به پزشک رو طریق راهم قراردادم ولی نگرانتم مامانی. حس میکنم حرکت هات خیلی کمتر شدن!!! نمیدونم به خاطر قرصه یانه!! دردهای منم تغییری نکردن!! دیروز زیردلم سمت چپ کلی درد میکرد. الان بهترم ولی بازم از بین نرفته. پسر نازنینم میشه مثل قبل مدام شیطونی کنی؟! پارتی بگیری و تکنو بزنی؟! تموم دلخوشی مامان به حرکت هاته. میشه مامانو از نگرانی در بیاری؟! پسرگلم، امید زندگی منو بابا، مثل همیشه ازت میخوام حسابی مواظب خودت باشی. منم سعی میکنم نگرانی هامو کم کنم که تو کمتر اذیت شی عزیزم. تو هم کمک کن پسرم، با تکون های زندگی بخشت همه هستی من. با همه بند بند وجودم دوستت دارم و منتظرم که در آغوشت بگیرم.

خدای مهربونم 24 هفته از بارداری ام میگذره و هزار مرتبه شکرت که تا الان مواظب من و پاره تنم بودی. التماست میکنم تا آخر این راه مواظب پسرم باش. تا آخر این راه سایه پرمهرت رو سر جیگرگوشه ام باشه. به تو سپردمش ای مهربانترین مهربانان.

بعد نوشت: یه درمونگاه دیگه رفتم و فشارم 9 بود!!! دوست بابام هم با دستگاهش برام گرفت بازم خوب بود. منم دیگه بیخیال فشار شدم. درد هام تقریبا از بین رفتن. خیلی خوشحالم که به دکترم اطمینان کردم و قرص ها رو خوردم. حرکت های نویان هم دوباره خوب شده. خدایا شکرت.