قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

کرونا

مادر که باشی همه چیز پیچیده تر میشه!نگرانی؟!استرس داری؟! میترسی؟!باشه حق داری، ولی پنهانش کن!بروزش نده!مبادا وحشت وجود فرشته زمینیت رو تسخیر کنه.و این تنها یک روی بازیه!!!

از طرف دیگه باید یادش بدی مراقب خودش باشه!!!چه طور یادش بدی که نترسه؟!که احساس امنیتش خدشه دار نشه؟!که تصورش از دنیای شاد و رنگارنگ، سیاه و سفید نشه؟!به خدا قسم که خیلی سخته!!تمام خلاقیتم خلاصه شد تو یه نقاشی و این کاغذ و مدادرنگی. با هم کشیدیم و حرف زدیم. از ویروسی به نام"کرونا" که دست هاش مثل تلمبه دستی به همه جا میچسبه و جدا شدنش سخته.ویروسی بلا که برای اینکه خودش رو قوی کنه، ما را ضعیف و مریض میکنه. ولیییی سرباز های بدن ما(گلبول های سفید) قوی هستن و همیشه پیروز میشن. فقط این مدت باید ما بیشتر از قبل مواظبشون باشیم. با ویتامینها و غذاهای مقوی اسلحه های زیادی به دستشون برسونیم که اگه کرونا شیطون وارد بدنمون شد، سربازا بتونن شکستش بدن. باید مدام دستامونو بشوریم تا دستای کرونا رو از پوستمون جدا کنیم و بندازیمش تو فاضلاب. و مدام با هم تکرار میکنیم که ما قوی هستیم و سربازای بدنمون پیروز میشن!!!

و پشت همه این داستانا و نقاشیا و بازیا که همش با خنده است نه با وحشت، پشتت یخ کنه، بغض گلوتو فشار بده و بترسی که مبادا سربازای بدنمون پیروز نشن؟!!!اون وقت با باور بچم چی کار میشه کرد؟!

و باز با خودت تکرار کنی که مادر بودن سخت ترین شغل دنیاست!!!

(هیچوقت نقاشیم خوب نبوده. معرفی میکنم سبزه کروناست و آبیه گلبول سفید که سربازه، ویتامین خورده قوی شده دست  کرونا رو قطع کرده خخخ)

1398/12/06