قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

فلسفه و عرفان از چهار سالگی!!!

شما تا حالا به همچین سوالی از بچه‌ها برخورد کردین؟!شما باشین چه جوابی بهش میدین؟!

چند روز پیش ازم پرسید:مامااان من اولش پیش خداجون بودم بعد اومدم تو دل تو؟!(من هیچ وقت بهش نگفتم پیش خدا جون بوده، فقط گفتم از اول یه نقطه کوچیک تو دل من بوده و کم کم بزرگ و بزرگتر شده و دنیا اومده. ولی حدس زدم که تو مهد بهش اینجوری گفتن)پس منم جواب دادم:آره پسرم

-بعد بزرگ میشم و وقتی عمرم تموم شد بازم میرم پیش خدا جون؟!

-اووووم فکر کنم آره پسرم

-خب چرا؟!!!!من که قبلا پیش خدا جون بودم چرا دوباره برم؟!!!

و اینجا بود که هیچ جوابی به ذهنم نرسید و بهش گفتم نمیدونم مامان، باید تحقیق کنم!

وقتی از 4 سالگی بچه‌ها وارد فلسفه میشن، اینجاست که میفهمی چقدر از این فسقلیا عقبی. دلم میخواد به فکر کردناش ادامه بده ولی واقعا نمیدونم جواب درست برای سوالاش چیه!!!منظورم از جواب درست، جوابیه که به پوچی هدایتش نکنه و انگیزه فکر کردن و استدلال کردن رو ازش نگیره.

دیشب قبل از خواب میگه:مامان من بمیرم مهربد دیگه پیشم نیست؟!تنهایی میرم پیش خدا جون؟!!!

و من فقط میتونم بگم مامان بذار در موردش فکر کنم!!!

آبان ماه 1398