قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

اولین نوروز بودنت (1394)

زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی "حافظ شیرازی"

سلام عزیز دل مامان. نوروزت مبارک عزیزم. امسال اولین سالی بود که کنار مامان و بابا سر سفره هفت سین بودی. با هم هفت سین چیدیم و فال حافظ گرفتیم و آرزو کردیم. آرزو کردم که سال دیگه این وقتا تو بغلم باشی، آرزو کردم که همیشه شاد و سلامت باشی و عاقبت به خیر بشی. آرزو کردم سایه بابا جون تا آخر عمر بالای سرمون باشه. آرزوکردم زندگیمون سرشار از عشق و آرامش باشه. آرزو کردم انتظار همه خاله های منتظر تموم شه و همه خاله هایی که نی نی دارن، به سلامتی به نی نی هاشون برسن. عکس اولین هفت سینمون رو گذاشتم که یادگاری بمونه مامان جون. خدا رو شکر که این نوروز بودی. خدا رو شکر که با بودنت حس مادرشدن رو بهم بخشیدی. احساس میکنم یه بار دیگه عاشق شدم مامانی. این بار عاشق تو...

دیروز رفتیم مزار، به مامان بزرگ و بابابزرگ سر زدیم و براشون سبزه بردیم. عزیز دلم، بابا جون خیلی زود پدر و مادرش رو از دست داده و اونا پیش خدای مهربونن. دیروز بهشون گفتم که جمع عاشقانه مون عاشقانه تر شده و تو با وجودت، زندگیمون رو شیرین تر کردی. میدونم که خیلی خوشحال شدن. ازشون خواستم که دعا کنن به سلامتی بیای پیشمون و عاقبت به خیر بشی و میدونم که دعا میکنن.

مامان جون عیدت مبارک. مواظب خودت باش عزیزدلم. دوست دارم و میبوسمت عشق مامان.