قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

یاد ایام "دو بهمن1393 "

خدای من باورم نمیشه یکسال گذشت! عجب روزی بود دوم بهمن مآه 1393! پنجشنبه و ساعت حوالی 7 صبح بود. بعد از لکه بینی هایی که شدید نشد بهم گفتن بی بی چک بذار. امید چندانی به دیدن خط دوم نداشتم، با چشم های خواب آلود بی بی چک گذاشتم و خواب از سرم پرید. مثبت بود! خدای من باورش سخت بود.چند بار نگاهش کردم. خواب نبود، مثبت بود.  با هیجان و جیغ به سمت مهدی دویدم، طفلی اولش ترسیده بود و بعد شوق و شادی مهمون نگاهش شد. این ماه اصلا منتظرت نبودم ولی تو اومدی!  این ماه که سونوگرافی گفته بود فولیکول خوبی ندارم و ما اقدام درست و حسابی نداشتیم! دندون دردهم امونم رو بریده بود. به سرعت رفتم آز دادم و فقط خدا میدونه تا ظهر که زنگ بزنم و جوابش رو بگیرم چه بر من گذشت! همش نگران میشدم که نکنه مثبت کاذبه و...  یادش بخیر چه روزی بود. چقدر خاله سمیرا ( دوست مجازی که تو جریان بارداری تو سایت فیروز با هم آشنا شدیم و بعد دوست حقیقی شد) ذوق کرد و برای ورودت به دل مامانی، تو سایت فیروز غوغا کرد.

ساعت حوالی 1 ظهر بود، با بچه های نی نی سایت چت میکردم  که زمانش رسید، یخ زده بودم و تو دلم میلرزید. زنگ زدم آزمایشگاه و تایید کرد که باردارم.  کلی جیغ کشیدم و بالا پایین پریدم.  خدایا شکرت. 

و الان تو در کنار منی، نویان عزیز تر از جانم.  29 دی ماه 1394با چهارماهگی خداحافظی کردی و وارد 5 ماهگی شدی. 4 ماهگیت مبارک عزیز دلم. چهارشنبه 30 دی ماه واکسن 4 ماهگی رو زدی و خدا رو شکر خیلی بهتر از 2 ماهگی بود.کمپرس سرد و بعد گرم و استامینوفن هر 6 ساعت 16 قطره و شب ها هر 4 ساعت. عزیز دلم وزنت 7900 و قدت 66.5 بود که هر دو بالای نمودارن وروجک ولی بهداشت گفت عالیه.  فدات بشه مامان. تو اومدی و همه زندگی ما شدی. دوستت داریم و بهترین ها رو برات آرزو میکنیم