قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

ارمغان مهدکودک

جونم براتون بگه که تقریبا از سه روز بعد از مهدکودک رو شدن نویان مدام درگیر انواع و اقسام ویروس هام!!!یک سره هاااا!!!این یکی خوب میشه بعدی میاد و ...دکترش میگه اوایل مهدکودک رفتن همینه، بعد کم کم بدنش مقاوم میشه.اولین باری که مریض شد تا سه روز نبردمش مهد ولی بعد دیدم فایده نداره چون بقیه رعایت نمیکنن!گرچه وعده دیدار نویان با دکترش چهارشنبه هاست و چون پنجشنبه جمعه مهد نمیره معمولا اون سه روز استراحت رو داره.

این سه روز تعطیلی قبل که دیگه تب بالا داشت و ما رسما چیزی جز بیخوابی از تعطیلات نصیبمون نشد!!!بمونه که شراره سینا و عموم اینا و عهد و عیالش و ... همه کرمانشاه بودن. از سه شنبه 13 آبان ویروس جدید خودنمایی کرد ولی نویان رو از پا ننداخت. چهارشنبه 14 آبان همه رو مهمون کردم جاتون خالی باغ به سرو ماهی کبابی. طبق پیشبینی هواشناسی محترم قرار بود هوا آفتابی باشه، ما که رسیدیم بارونی شد. رو کوه پرآو هم کلی برف بود و باغ خیلی سرد بود. تا جاییکه همه جمع شدیم تو اتاق و کرسی گذاشتیم ولی همون سرما، بیماری نویان رو تشدید کرد و شب تا صبح نخوابید. یکم تبم داشت و بینی کیپ و میگفت گوشش هم درد میکنه. بچم خودشم شاکی شده بود میگفت مامان چرا من اینقدر مریض میشم؟! سه روزم تعطیلی بود، تصمیم گرفتیم ببریمش بیمارستان تخصصی کودکان محمد کرمانشاهی. اونجام که غلغله بود!!!نفر 106 بودیم و راحت یکساعتی طول کشید تا نوبتمون بشه. من و نویانم بیرون اورژانس منتظر موندیم که شاید ویروس جدیدی نگیریم. بالاخره نوبتمون شد و خانوم دکتر جوونی نویانو ویزیت کرد. گفت گوشش یکم متورمه و ترشحات ته گلوشم زیاده. دوباره آنتی بیوتیک و ...

با هدا جون تلفنی داروهاشو هماهنگ کردیم.گفت کوآموکسی کلاو معده رودشو بهم میریزه، 2.5 سی سی از اونو با 3 سی سی آموکسی سیلین قاطی کن بهش بده که کمتر اذیتش کنه. اسپری بینی نازونکس هم هر 12 ساعت به رفع کیپی بینیش کمک میکنه.

 بعد از بیمارستان گفتیم بریم خونه مامان بزرگم عموم اینا رو ببینیم. همین که رسیدیم تب نویان بالا رفت،39 درجه!!!بیحال شد و استامینوفن و پاشویه هم بی فایده بود!!!خلاصه سریع رفتیم خونه، نهارم که خونه مامان بودیم نرفتیم از ترس اینکه کارن بگیره. خلاصه که روز خیلیییی بدی بود. 

بچم اینقدر این مدت دکتر رفته خودش یه پا دکتر شده. صندلی چرخ دار جلو میز کامپوتر رو آورده بود و میگفت این صندلی دکتراست!!!یه چیزیم گرفته بود دستش و تو گوشمونو نگاه میکرد و سیتریزین برای یه هفته تجویز میکرد خخخخ

خدا بخواد الان خوبه اگه ویروس جدید نگیره.

از مهدکودک بگم که به شدت ازش راضیم. مهد خیلی خوبیه و برنامه های متنوعی داره. از آتشنشانی و ورزشگاه و مدرسه طبیعت و ... بردن تا چکاپ های مختلف. عکس ها و فیلم هایی هم که تو کانال میذارن نشون میده بچه ها شاد و راضین. اشتیاق نویان هم برای مهد رفتن، شاد بودنش رو تایید میکنه.

چکاپ گوش(مهرماه 97) و دندونش (21 آبان 97) که انجام شد و مشکلی نداشت فقط دندون پزشک فلورایدتراپی رو توصیه کرده بود. اما امان از چکاپ چشمش!!!بعد از عمل چشمم، من هنوز به دید مطلوب نرسیدم!دید کلیم خوبه ولی دید چشم راستم هنوز مشکل داره. بیشتر دوبینی دارم. تصمیم گرفتم پیش دکترم برم.شنبه 6 آبان 97 به زحمت از دکتر وقت گرفتم. ازونجایی که خواهرشوهرم هم نبود ما همون شنبه صبح حرکت کردیم و ساعت 3 رسیدیم تهران. ماشینو خونه برادرشوهرم گذاشتیم و با اسنپ رفتیم بیمارستان. مثل همیشه زود نوبتم شد. اپتومتریست شماره 1 آستیگمات چشم راست و 0.25 آستیگمات چشم چپ رو تحویلم داد!!!!دکتر هم گفت فعلا صبر کن و شب ها هم از گوشی و تلویزیون استفاده نکن!!! روحیم خیلی خراب شد. همه عمل میکنن و خوب میشن چرا من جواب نگرفتم!!!چند روزی خیلی بهم ریختم ولی کم کم با خودم کنار اومدم و همش به خودم امید میدم که ایییی شاید درست شد. دکتر گفت بهش زمان بده، اینقدرم این چشم اون چشم نکن. البته دید کلیم خوبه و نیازی به زدن عینک نیست ولی مخصوصا با چشم راستم درگیرم و دوبینی دارم.

از خودم که بگذرم میخواستیم چشم نویانم چک کنیم. جهت شناسی E هارو باهاش کار کرده بودم ولی نمیدونستم جواب اپتومتریست هارم میده یا نه. این بود که رفتم و به یکیشون گفتم بیزحمت چندتاشو ازش بپرسید که اگه جواب میده برم ویزیت رو پرداخت کنم که چکش کنین. اونم خانوم مهربونی بود و قبول کرد. نویان خیلی شیرین دستش رو شبیهE میگرفت و جوابشو میداد. خانومم کلی براش ذوق کرده بود و تا کوچکترین علامت هم ازش پرسید و گفت دیدش کامله ویزیت نمیخواد. البته دید کلی رو دید با دوچشم، نه اینکه یه چشمش رو بگیره و جواب بده بعد چشم دیگه و ...تا اینکه شنبه 19 آبان 97 غربالگر رفته بود مهد. اون روز هیچ کارتی به ما ندادن. دیروز صبح که رسوندمش مهد از معاون مهد پرسیدم نتیجه بینایی سنجی چی شد؟نویان مشکلی نداشت؟!من و منی کرد و گفت نمیدونم بذار کارتش رو ظهر میدم!نمیدونم چرا دلم شور افتاد. مامان که رفت دنبالش بهش گفته بودن باید بره پیش اپتومتریست و تو کارتش زده بودن چشم راست سالم و ارجاع برای چشم چپ.دلم مثل سیر و سرکه میجوشید.خدایا اگه تنبلی چشم باشه کی چشم این بچه رو ببنده!!!فکر و خیال دست از سرم برنمیداشت. هرچی هم به مرکزی که معرفی کرده بودن زنگ میزدم کسی جوابگو نبود. طاقتم نگرفت و عصری رفتیم به آدرسی که مهد داده بودن و به در بسته خوردیم چون فقط صبح ها باز بودن!!!خلاصه رفتیم پیش یه اپتومتریست دیگه. مرد میانسالی بود که فارغ التحصیل دانشگاه شهید بهشتی تهران بود. اون که چک کرد و گفت دیدش نرماله، در حد 0.25 و 0.5 آستیگمات داره که اصلا مهم نیست و نیاز به هیچی نداره. کلی هم دستگاه های غربالگری رو کوبید و گفت اصلا دقیق نیستن!!!

میدونم من اخلاق خیلی بدی دارم، زیادی حساسم و زود بهم میریزم، فقط خدا میدونه چقدر اذیت شدم. اگه همون شب پیش اپتومتریست نبرده بودمش فکر و خیال نابودم میکرد. خیلی این اخلاقم بده باید یکم رو خودم کار کنم. بازم خدا رو شکر که بچم چیزیش نبود.

اینم بگم که چند وقتیه نویان به راحتی خودش از دم مهد میره سرکلاسش. تا به اینجا برسم روزهای عجیبی رو گذروندم. یه هفته اول مهد، بعضی روزا خیلی سخت رضایت میداد که بره. بعضی روزام گریه میکرد. ولی بعدش همش گیر میداد که من ببرمش تا سر کلاسش!معاون مهد هم میگفت این روند اشتباهه و نویان باید خودش بره سرکلاس. منم که اصلا دلم نمیخواست بچه رو اذیت کنم دل به دلش میدادم و فرشته جون(معاونش) از این روند راضی نبود. بعضی روزا تا سر کلاس هم میبردمش ولی گیر میداد که مامان تو هم بمون!!!خلاصه ماجرا داشتیم. فرشته جون هم نظرش این بود که بچه رو عادت دادیم و نباید باهاش سرکلاس بریم!!!منم تصمیم گرفتم یه راهی پیدا کنم. به کل من مخالف خرید تفنگ و شمشیر و خلاصه هر وسیله ای که خشونت رو ترویج بده برای بچه هام. ولی نویان دست یکی تفنگ دیده بود و خیلی دلش میخواست تفنگ داشته باشه. منم دیدم بهترین راه عادت دادنش وعده خرید تفنگه.قرار شد هر روزی که خودش رفت سرکلاس یه ستاره جایزه بگیره و جدول ستاره هاش که پر شد تفنگ بخره. باورتون نمیشه از همون روز خودش رفت سرکلاسش!!!دیروز 20 آبان 97 هم بالاخره به تفنگش رسید. البته تفنگی که وقتی ماشه رو میکشه فقط نور و صدا داره.و کاملا هم عادتش شده که دیگه خودش بره سرکلاسش. امروزم به راحتی مثل روزهای قبل راهی کلاسش شد.