قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

آغاز رویشت مبارک

ماه پیش که باهاش حرف زدم، از زمین و زمان گله داشت. از خدا گله داشت. بغض داشت ولی میگفت خوبم! میدونستم انتظار کلافش کرده ولی کتمان میکرد. به جایی رسیده بود که میگفت دیگه اصلا نمیخواااام! و من با اینکه خوب میدونستم این ندای دلش نیست، همراهش شدم. چقدر اون روز پکر بودو چقدر من پکر شدم! همش با خودم میگفتم خدایا حکمت این مسیر طولانی، این انتظار سخت و طاقت فرسا چیه؟! و با خودم زمزمه کردم تنها تو دانی و تو...




دیروز عکس بی بی چک مثبتش، دنیا رو به من بخشید. انگار همون پنجشنبه ای بود که خودم خط قرمز رنگ دوم، رو دیده بودم. خاطرات مثبت شدن بی بی چکم جلو چشمام رژه رفتن و تنها ندایی که از من برآمد "الهی شکرت" بود.

امروز با خوشحالی غیرقابل وصفم اومدم که مژده بدم. "سمیرا عزیزم" دوست مجازی سایت فیروز، تو روزهای سخت انتظار در ابتدا و  دوست حقیقی من، در ادامه راه، مااااااااااااااااااادددددرررررررررررررر شد....

سمیرا و سیامک عزیزم یه دنیاااااا شادباش منو مهدی رو بپذیرین. امیدوارم که با سلامتی این روزهای شیرین رو پشت سر بذارین و نی نی نازتون رو در آغوش بگیرین. بهترین ها رو براتون آرزو دارم.