قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

میم مثل مادر

مامان مدت ها بود که تو سینه اش توده داشت. تحت نظر بود و هر سال آزمایش میداد و گفتن مشکلی نداره و ...

تا اینکه چند وقت پیش خودش حس کرد توده بزرگتر شده و دردهایی هم داشت. دکتر و سونو و نمونه برداری و در نهایت دکترای کرمانشاه گفتن که خوش خیمه ولی باید خارج بشه. دختر خالم تو بیمارستان دی تهران، سرپرستاره. از دکتر موسی پور که جراح سینه است وقت گرفت و شنبه 6 دی 1399، مامان و بابا رفتن تهران. یکشنبه 7 دی ماه 99، دکتر مامانو دید و ماماگرافی و ... و تشخیص اونم جراحی بود و البته گفته بود از نظرش خوش خیم و بد خیم بودن توده، قطعی نیست و بعد از جراحی و آزمایش نظر قطعی رو میگه. این بود که امروز 8 دی99 مامان تو بیمارستان بهمن تهران، بستری شد و فردا ساعت 5 صبح قراره جراحی بشه. خودش به شدت استرس داره و دو شبانه روزه که نخوابیده و من هم استرس و بغض بیچارم کرده!!!نگرانی نگرانی و نگرانی.بابا پیششه و میدونم مراقبشه اما همش میگم کاش خودمم کنارش بودم. برای اینکه فکر بد به سراغم نیاد یک ساعت با نویان پیاده روی کردم(نویان با دوچرخه و من پیاده)

خدایا خودت میدونی که مامان من فرشته ی رو زمینه. میدونی که دین و دنیای بابامه. میدونی که دختراش جونشون بهش بنده. نوه هاش و دوماداش عاشقشن.میدونم که میدونی. مامان نازنینم رو به خودت میسپرم. مراقبش باش...

بعد نوشت: عمل مامان به قول دکترش با موفقیت انجام شد. دکترش گفت همه رو پاکسازی کرده. البته برای نظر قطعی در مورد نیاز یا عدم نیاز به شیمی درمانی، باید منتظر جواب پاتولوژی باشیم.الانم مامان بابا برگشتن کرمانشاه. مامان درد داره که البته با توجه به برش های روی سینه و زیربغل طبیعیه. ایشالا که زودتر روبراه میشه و نیازی به شیمی درمانی هم پیدا نمیکنه. ممنون از همگی که جویای احوال ما بودین.

و این بار کرونا!!!

چو ازین کویر وحشت

به سلامتی گذشتی

به شکوفه ها، به باران

برسان سلام ما را...

1398/12/03

استرس

سلام، امروز 17 آذره و دیروز کیت تخمک گذاری من مثبت شد. دکترم گفته امشب اقدام داشته باشم و صبح برم مطب تا ببینه اسپرم وارد شده یا نه نمیدونم چم شده، یه اضطراب عجیبی دارم، تو تموم این ماه ها هیچوقت اینجوری نبودم یه وسواس خاصی گرفتم. میترسم استرس کار دستم بده من نمیدونم باید چی کار کنم که این اضطراب لعنتی دست از سرم برداره. همیشه استرس دارم، موقع امتحان، موقع عروسی، موقع رانندگی، تو جلسات اداره....

دیگه خسته شدم. دلم میخواد آروم باشم و بیخیال. دوست دارم دغدغه هامو از خودم دور کنم ولی چه جوری، نمیدونم.

دوستای خوبم برام دعا کنین. دعا کنین یه کم آروم بشم، دعا کنین همه چی خوب پیش بره و بالاخره فرشته کوچولوی منم به بودن با من رضایت بده