قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

و اینک پنج سالگی...

و تو بی شک شگفت انگیز ترین اتفاق زندگی منی.پنج ساله میشوی و من بهترین روزهای زندگیم را تجربه میکنم. تو قد میکشی و من با لحظه لحظه بودنت خاطره میسازم.دست هایم را میگیری و پرواز میکنم به رویایی که هیچ بالی نمی خواهد، تا تو همدست منی.پا به پایت کودکی های نکرده را بازی میکنم و خنده های به یغما رفته را باز میستانم و زمان چه بی دریغ میگذرد!!!

نویانم، نفسم، بهترینم، بهترین ها سهم تو. تولدت مبارک...

1399/06/29

و نویان چهار ساله شد.



آلبومت را ورق میزنم و باورم نمیشود که اینقدر زود چهار سال گذشت!!! تو آمدی و من مادر شدم. مادری برایم کتابی ناخوانده بود، سرشار از احساسات متناقض که قطعا شیرینی و لذتش افزون بود. تو آمدی و با دنیای کودکانه ات، دنیایمان را زیر و رو کردی!!! تکه ای از قلبم به دستانم سپرده شد و در برابر چشمانم قد کشید و قد کشید و من لحظه به لحظه عاشق تر شدم. تو آمدی و همه هستی ما شدی. ممنون که آمدی و دنیای ما را زیباتر کردی. بهترینم، نویانم، دوستت دارم، تولدت مبارک...

1398/06/29