قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

قاصدک مهر

روزهای تلخ و شیرین

خدایا شکرت


و امروز یه روز دیگه است. یه روز دیگه که با هزار امید چشامو باز کردم و گفتم خدایا شکرت. شکرت که خوبم. شکرت که نفس های گرم عشقم نوازشگر صورتمه، شکرت که پدر و مادری دارم به مهربانی امید و خواهرهایی به لطافت شبنم.خدایا شکرت که امروز جایی ایستادم که آرزوی دیروزم بود. خدایا شکرت.

امروز باید پیش دکترم برم و قراره ادامه برنامه رو بهم بگه. نمیدونم چی میشه و چی میگه، اصلا نمیدونم عفونتم برطرف شده یا نه!!!!! نمیدونم، ولی به خودم قول دادم قوی باشم، هرچی که بشه...

خدا جون کمکم کن که بتونم فقط به خودت تکیه کنم، انتظارم رو پایان بده و دستامو بگیر.

قسم سهراب


   نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز (سهراب)

زندگی شاید آن چیزی نباشد که آرزویش را داشته ایم، اما حالا که ناخواسته به آن دعوت شده ایم، بهتر است تا می توانیم برقصیم. م

و دوباره امید

امروز دهمین آمپول رو هم نوش جان کردم یه جای سالم برام نمونده، کبوده کبودم این آخرا دیگه تزریقاتیه دلش برام میسوخت و میگفت زود از جات بلند نشو وقتی آخرین آمپولو زدم انگار یه بار سنگینی از دوشم برداشته شد. خدا کنه مشکلم رفع شده باشه، دیگه تحمل آمپول، اونم روزی دوتا رو ندارم خداااا دلم میخواد امید رو تو لحظه لحظه های زندگیم حس کنم، خدا جونم ناامیدم نکن. امروز حالم خوبه و یا حداقل اینکه بد نیستم. خدایا خودت کمکم کن، حتی اگه صلاح نمیدونی مادر باشم، صبر و تحمل بهم بده تا بتونم سربلند از زیر بار سنگین این انتظار بیرون بیام. خدایا خدایا خدای مهربون من، نخواه که غم مهمون همیشگی قلبم بشه به امید مهربونی خودت خدا

آمپول های سفزولیکس

امروز 17 آبانه و من 6 تا از 10 آمپولم رو زدم. یه جای سالم تو بدنم نمونده، اصلا نمیتونم راحت بشینم صبح یکی، شب یکی و دوباره...

مدام تعدادشون رو میشمرم و حساب میکنم که چند تاش مونده. دوشنبه صبح آخریشه و راحت میشم. روزشماری میکنم که بالاخره کی 4شنبه میشه که پیش دکترم برم و ببینم ادامه برنامه اش چیه. سعی میکنم روحیه ام رو حفظ کنم و قوی باشم. مدام دستم رو به آسمونه که خدا دستم رو بگیره و دامنم رو سبز کنه خدایا هیچ زنی رو با مادر نشدن امتحان نکن که خیلی سخته

خدایا


امروز دوباره تصمیم گرفتم که قوی باشم. تصمیم گرفتم به خودت توکل کنم. تصمیم گرفتم همه چی رو بسپرم به خودت. خدای مهربون من، اگه یه وقتایی از سر درد، فراموش میکنم که باید ایمانم رو قوی نگه دارم تو بهم یادآوری کن.خدایا همیشه به من یادآوری کن که کنارمی و منو ببخش اگه به هر بهونه ای صدات میزنم. خدای من، خدای مهربون من، دستم رو بگیر و نذار این ثانیه های سخت انتظار قسمت و تقدیر من بشه